Tuesday, November 5, 2013

محمد احسان . مهیا











مشخصات:

نــام کـتاب: بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ماست
مولـــــــف: محمد احسان «مهیا»
به کوشــش: استاد محب الله
چـــــــــاپ: اول
ســـال چاپ: 1392
محــل چاپ: شرکت اعلانات و تبلیغات فیصل (0775566043)
تعـــــــــداد: 1000 جلد
شماره تماس: 0777865076
ویب سـایت: www.moahaia.blogspot.com
www.mohaya.blogspot.com
ایــمیــــــل: just2you_2@hotmail.com



پیشگفتار
حمد و سپاس خاص الله را است، که خالق و آفریده گار تمام عالم است، یکتای تواناست، آن ذات بی همتا که از او کمک و طلب هدایت می نماییم، از شر نفس و اعمال بد به او پناه می بریم، هر کسی را که خدا هدایتش دهد هیچ کس توانایی گمراهی او را ندارد، و هر کس که گمراه شود هیچ کسی توانا یی هدایت او را ندارد، هر که را خواهد عزت میدهد، هر که را خواهد ذلت میدهد، اوست که آورنده شب و روز است، شهادت می دهیم جز الله معبودی بحق نیست، تنها و بدون شریک است، گواهی می دهیم که محمد فرستاده و بنده اوست.
برادران و خواهران عزیز خداوند متعال برای ما و شما مهربانی نموده بزرگترین و کاملترین کتاب آسمانی یعنی قرآنکریم را جهت رهنمایی ما فرستاده است. ولی افسوس و صد افسوس که ما از این کتاب گهربار خویش هیچ آگاهی نداریم و همیشه در پی تقلید از دیگران هستیم.
برادران و خواهران مسلمان بیاید گوهر تقوی را به دامان گرفته سعی نمایم که از این خواب غفلت بیدار شویم، برای پسران خود هنگام که مانند شاخه درخت نو رسیده تر و تازه هستند که به هر طرف پیچ و تاب بدهیم، پیچ و تاب میخورند. درس توحید بیاموزانیم و آنها را شامل مکتب قرآن نموده تا باشد، پیش از این که بطرف تقلید از دشمنان اسلام بروند از فرهنگ و تمدن عالی اسلامی خویش آگاهی داشته باشند تا اینکه هنگام جوانی که بهار زنده گی انسان است بطرف خزان نروند.
جای بسی تأسف است شمار از جوانان را می بینیم که راه و روش غربی ها را در پیش میگیرند وعادات و رسوم اجتماعی خود را شبیه زنان و مردان غربی میسازند. که این خود گواهی بر آن است که ما از فرهنگ اسلامی خویش آگاهی نداریم و همه وقت خود را صرف مطالعه کتابهایی نمودیم که اصلاً نه سبب پیشرفت و ترقی دنیایی ما بوده و نه جهت فلاح و رستگاری آخرت ما خواهد گردیده. در خاتمه از خداوند بخشاینده میخواهیم که ما را توفیق اعمال شایسته و فرمانبرداری از امر بالمعروف نهی از منکر را عطا فرماید تا باشد که به پیروزی و کامیابی های بزرگ دست یافته و تمام کارهایی خویش را به اخلاص انجام دهیم.
محمد زبیر «ابراهیمی»
از دیر زمانی با دیدن بعضی از مراسم و محافل که تجلیل آن منجر به مصارف خیلی زیاد پول گردیده و صاحب معامله با تمام امکانات مادی خویش بازهم تاب برداشت این مصارف زیاد را نداشته و اکثرا قرضدار شده و سالها با رنج و جگر خونی زنده گی خود را به پیش میبرند خیلی جگر خون میشدم و رنج میبردم که چرا ما این چنین مراسم داریم و چرا چنین باید باشد در ختم هر محفل صاحب محفل باید جگر خون پریشان و زرد و زار باشد سالها پیش دلیل آنرا نمیدانستم همیشه در تلاش و جستجو و پیدا کردن علل این گونه کارها بودم  بعد از مدت زمانی زیادی به کمک و نصرت خداوند متعال متوجه شدم که اصل مشکلات در جای دیگری است.
وقتی که در مورد هر مراسم چه خوشی و چه غم به قرآن و سنت پیامبر رجوع کردم دریافتم که اکثر مراسم که ما به آن عمل میکنیم اصلا در قرآن که کتاب ما است و به آن ایمان داریم و تمام زنده گی خود را در پرتو احکام آن به پیش میبریم ذکر نشده است و درسنت پیامبر نیز نه خودش اکثر آنها را انجام داده و نه دیگران را به انجام دادن آن امر نموده است و در چندین جای قرآن ذکر شده که دین اسلام دین فلاح و رستگاری است این راه نجات است راه پیشرفت دنیا و اخرت است. و پیامبر  گرامی تمام امور زنده گی شان خیلی ساده خیلی آسان و هر امور را به وجه خیلی اسان و ساده و بدون مصارف اضافی و کمر شکن انجام داده اند و مفهوم حدیث شریف است که پیامبر فرموده اند: (یعنی آسانی کنید و سختی نکنید و بشارت بدهید و مردم را از دین متنفر نسازید)  ولی ما که از پدر و پدر کلان مسلمان و پیروی حکم قرآن و سنت پیامبر هستیم همزمان که میگویم مسلمان هستیم ولی از دین خود درست معلومات نداریم و روز به روز رسوم و عنعنات غـیر دینی و غـیر اسلامی را آهسته آهسته در زنده گی خود شامل ساخته و به نام حکم دین به آنها عمل میکنیم. و آنقدر این رسوم و عنعنات باطل و نا روا  در جامعه ما زیاد شده که حکم اصلی قرآن و سنت را در میان این همه رواج ها گم کرده ایم و هر کار را که انجام میدهیم در زیر پوشش دین و سنت انجام میدهیم و خودما هم به خود زحمت نمیدهیم که قرآن ویا حدیث و سنت پیامبر را باز نموده نظر اندازی کنیم که آیا در قرآن و سنت پیامبر در مورد این چنینی مراسم و رواج های فعلی چه حکم کرده و چه رهنمایی کرده بلکه  قرآن را پوش کرده  و در رفک سر دروازۀ خانه خود گذاشته در عوض به دنبال چند ریش سفید قوم خود  که واقعاً بسیار محترم هستند و قابل قدر و احترام اند ولی از امور دین چیزی را ندانسته و یا از دین معلومات کامل ندارند، رفته و هر چیز که آنها گفتند همان را قبول کرده و عملی نموده که این کار ما باعث شده که مراسم های گوناگون به نام های مختلف در محیط ما رواج پیدا کرده و همه این رواج ها ما مسلمانان را به تباهی و نیستی میکشا ند.
بعد از درک و رد یابی اصل مطلب در فکر این شدم که دریابم که چرا و چگونه این عنعنات غلط در دین پاک ما رخنه کرده است که در پهلوی هزار ها دلایل دیگر یکی هم این است.
در جریان چند دهه اخیر تمام بزرگان و رهبران کشور ما همیشه مصروف موضوعات سیاسی مناقشات منطقوی و مبارزه با بیگانه گان و یا با دشمنان سیاسی خود بوده اند و گاه گاه امور رهبری بدست افرادی رسیده که از همین سر زمین مسلمان بوده ولی از نگاه عقیده کاملاً خلاف دین اسلام بوده اند و یگانه راه پایدار بودن خود و قدرت خود را در نابودی اسلام و در ضعیف ساختن دین و مسلمانان در میان مردم سنجیده اند و به خاطر چند روز دوام قدرت شان به هزار ها هزار علمای دین اسلام را مبلغین، ملا امامان، دانشمندان و آگاهان اسلام را به شهادت رسانیدن و در عوض افراد بی علم و خود فروخته و بی خبر از اسلام را در مساجد به صفت ملا امام گماشتند. که بازهم به حکم خداوند قدرت شان و خودشان پایدار نماند. ولی ضربه یی که به دین وارد نمودن به قرنها اثرات خود را در بر داشته و تا هنوز هم دارد. زیرا در اکثر ولایات و مناطق دور در تمام منطقه صرف یک ملا و یا دو ملا امام وجود داشت که آنها صرف چند ایت و یا چند سورهء از قرآن را یاد داشتند و بس، همانقدر که میتوانستند که نماز جماعت بدهند وقتی که در مورد کدام حکم فقی از ایشان سوال میشد نا خود آگاه نظریه های فکری خود را بیان میکردند و در کدام عمل که به نفع خود شان میبود همان را نظر میداند در حالی که در دین و در قرآن چنان نبود و صرف به عنوان اینکه ثواب دارد این کار را کنید ثواب دارد اینکار را کنید ثواب دارد...
و مردم هم بدون کوشش و بدون مطالعه صرف گفتار آنها را قبول کرده و به آن عمل میکردند که همینطور نسل به نسل انتقال یافته و اضافه تر شده تا به عصر کنونی که حالا آنقدر بدعت ها و ناروا ها در دین اسلام زیاد شده که
اگر به بزرگان بگویم که پدر بزرگوار و ای برادر مسلمانم این کار تو خلاف دین است فورا  تاپه کافری را و هزار ها عنوان دیگر را بالایت میزنند که ما از پدر و پدر کلان ها همین طور رواج ها را عملی کردیم! تو اکنون از کجا آمده ای که ما را درس میدهی  و همین اعمال و بدعت های ما باعث شده که دشمنان اسلام با جرعت انگشت انتقاد بالای دین پاک اسلام دراز میکنند و ما جواب داده نمیتوانیم و یا حتی با آنها هم صدا و هم دست میشویم.
در حالی که حکم قرآن پاک بدون کوچکترین تغییر پابر جا بوده است چنانچه در این 1400 سال هیچ کمی در ان پیدا نشده باز هم  به قدرت خداوند متعال تا قیامت پابرجا میباشد وهیچ کمی در آن پیدا نمیشود و جواب گوی تمام مشکلات ما در هر عصر میباشد .
دلیل دوم  افراط و تفریط در احکام دین میباشد.
در اکثر امور طوری که خداوند و پیامبر گرامی امر فرموده اند درست همانند ان عمل نمیکنیم بلکه اکثراً همرای افراط وتفریط انجام میدهیم در حالیکه خداوند متعال میگوید که:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، بطور کامل. و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست).
یعنی بدون قید و شرط و بدون افراط و تفریط.


افراط و تفریط را با یک مثال بیان میداریم:
نماز عصر 4 رکعت فرض است اگر ما در عوض 4 رکعت 5 رکعت و یا 20 رکعت بخوانیم در فکر خود بسیار خوشحال هم میشویم که ما 20 رکعت نماز خواندیم و حمد و ثنا خداوند را زیادتر گفتیم ولی این عمل ما افراط است و حکم نماز از حالت اولی آن بیرون شده است و نماز ما قبول نمیشود اگر چه که به عقل خود و به نظر ما کار خوب انجام دادیم ولی بر علاوه که ثواب ندارد گناه هم دارد چون به میل خود بر خلاف حکم 20 رکعت نماز خواندیم همینطور اگر نماز عصر را 3 رکعت بخوانیم یعنی صرف 1 رکعت آنرا کم کنیم این عمل را تفریط میگویند، یعنی در حکم الله کمی وارد نمودیم بازهم بر علاوه که ثواب ندارد گناه هم دارد و ان 3 رکعت هم قبول نمیشود چون خلاف حکم الله عمل نمودیم.
با در نظر گرفتن همین مثال درهر امور و احکام دین میتوان مقایسه کرد که اگر کمی اضافه تر از حکم عمل کنیم به امید اینکه هنوز ثواب بیشتر دارد بلکه ثواب همه را از بین برده و همه عمل خود را به گناه تبدیل نموده ایم و همینطور اگر کمی سستی کنیم و بی توجه یی کنیم بازهم چون حکم الله را درست انجام نداده ایم و عمل نیمه و ناقص ما نمیتواند که مایه اجر و ثواب به ما شود.
به همین گونه ما در اکثر موارد حکم الله را یا به میل خود کمتر ساخته و از حالت اولی آن بیرون ساختیم و بازهم امید اجر و ثواب را هم داریم و یا به میل خود انقدر اضافه ها به ان افزوده ایم که از حالت اولی آن بیرون شده که بازهم به جز گناه هیچ ثواب نصیب ما نمیشود.
که یکی از این موارد افراط و تفریط علاوه نمودن و سهم دادن رسوم و عنعنات محیطی، قومی، فامیلی و عادات خویش را در پهلوی حکم الله متعال  و حتی بالاتر از حکم الله قرار دادن است
که چون در حالت اصلی حکم تغییر آمد نتیجه همان باعث بدبختی خودما میشود.در حالیکه اگر در دنیا کسی صلاحیت گرفتن دست انسان حیرت‌زده بین افراط و تفریط را داشته باشد و بتواند او را به صراط مستقیم و راه راست هدایت کند، قطعاً همین مسلمان خواهد بود؛ زیرا مسلمان تنها کسی است که کلیدهای حل تمام مشکلات را الله متعال در دست او گذاشته است، ولی با کمال تأسف و از بخت بد، آن کسی که چراغ را در دست دارد، خود در تاریکی و ظلمت به سر می‌برد و در آن تاریکی بر زمین افتاده است و بی‌هدف دست و پا می‌زند و به جای این که دیگر بنده گان خدا را راهنمایی و هدایت کند خودش دنباله‌رو هر گمراهی و تباهی است.
اين مطلب در بر گيرنده موضوعاتي است كه هر يك از مايان در بسياري از كار ها و امور زنده گي خود بار ها با آن مواجه شده و خود ما بار، بار آنرا انجام داده ايم و همه ما ميدانيم و قلب ما تصديق ميكند و به زبان اقرار ميكنيم كه اين كارها يك كار غلط است و نادرست و خلاف عقل، خلاف فهم و دانش، خلاف دين و خلاف تمام احكام اسلامي است
اما براي جلو گيري آن و يا اصلاح آن يا كم كردن و رد كردن آن هيچ گونه اقدام نميكنيم.
حتماً در ذهن ما سوال پيدا ميشود كه اين كدام عمل است كه خود ما به آن عمل ميكنيم و خود ما ميدانيم كه نادرست و خلاف عقايد اسلامي است ولي بازهم پايبند به عمل كردن آنها هستيم.
آري همينگونه است!
بعضي از آن كار ها را از روي بي خبري و نا فهمي ما از دين و احكام الهي انجام ميدهيم ولي اكثراً آنرا با وجود غلط دانستن آن از روي عقايد غلط خويش رسم و عنعنات قبيلوي و قومي خويش، از روي شرم زمانه و شرم قوم و يا سيالي و همچشمي انجام ميدهيم. و عملا نشان ميدهيم كه آزرده شدن و رنجيده خاطر شدن چند شخص، مهمتر از قهر شدن و نا رضائي شدن خداوند متعال و پيامبر گرامي حضرت محمد نزد ما است.
و یا رسم و رواج و عنعنات باطل و غلط قومي ما مهمتر و با ارزشتر از احكام خداوندي و سنت پيامبر گرامي در نزد ما است.
و آنقدر بخاطر آنها مهم جلوه ميدهيم كه اصلاً از خود نميپرسيم كه آيا اين كار هاي ما حكم خداوند متعال است كه اينقدر مهم و پايبند به اجراي آنها هستيم و آيا اين گفتار و كردار پيامبر گرامي است كه اينقدر براي عملي كردن ان كوشش ميكنيم كه حتي شايد نماز ما قضا شود چند حكم خداوند كه فرض است بالاي ما از ما قضا شود و به آن پايبندي و توجه نميكنيم ولي اين عنعنات غلط ما اين مراسم سنتي قومي ما و اين رواجهاي پوچ و بي بنياد ما نبايد قضا شود زيرا بسيار ننگ است بسيار شرم است و بسيار كار نادرست است اگر عنعنات ما درست عملي نشود باز چگونه به طرف قوم خود و بزرگان خود كه بسيار پايند اينگونه عنعنات غلط هستند چگونه چشم به چشم شويم اگر چه باعث قهر خداوند و حبيب اش تمام شود.
زيرا هر قدر كه به يك كار توجه شود آن كار اگر حكم خداوند و سنت پيامبر باشد هر روز مهمتر شده و اثرات نيك آن در جسم انسان در روح انسان در محيط و خانواده انسان و در اقتصاد انسان تاثير مثبت وارد ميكند ولي اگر آن كار خلاف حكم خداوند باشد و يا خلاف سنت پيامبر گرامي باشد كه آن حضرت نه آنرا انجام داده باشد و نه دستور داده باشد، هر قدر كه به آن عمل كنيم آن كار بيشتر شده و به افراط و به بيراه و به گمراهي منتهي ميشود و اثرات منفي آن در جسم انسان در روح انسان در محيط و جامعه و در اقتصاد انسان باقي ميماند و حتي باعث قهر و غضب خداوند متعال ميشود و در نتيجه نهاي خود ما با دست خود آتش دوزخ را با پول خود و با جان و مال خود خريده ايم.
دين اسلام ديني است كه در تمام امور و در تمام مسايل سهولت مياورد و مشكلات را در هر موضوعي كه باشد از سر راه مردم دور كرده و مردم را به زنده گي راحت و بدون كدام تشويش دعوت ميكند اين دين يك هديه بي نهايت گرانبها ي خداوندي است كه به حبيب خود و امت وي اعطا نموده است
دين اسلام كاملترين دين در تمام جهان است چنانچه  خداوند متعال مفرماید ترجمه: (امروز تکمیل کردم دین شما را و تمام ساختم بر شما نعمت خود را (عبارت از ایمان و اسلام ) و پسندیدم برای شما دین اسلام را).
 حضرت محمد در آخرين خطبه خويش ميگويد: كه (با تكميل شدن قرآن مجيد و با اعطا كردن دين اسلام وظيفه خويش را به پايان رسانيده ام تا زماني كه به كتاب خداوندي و احاديث من چنگ بزنيد هرگز گمرا نميشويد).
در اين حديث حضرت پيامبر صرف به دو چيز مهم و حياتي امر نموده اند كه تمام فلاح و رستگاري عالم بشريت تابه قيامت در دنيا و آخرت تنها چنگ زدن و آموختن و عملي كردن به قرآن عظيم شان كه كلام خداوند متعال است و سنت پيامبر ص كه گفتار و كردار آن حضرت  است اشاره نموده اند و بس.
آن حضرت در اين حديث به عنعنات قومها و يا رسوم زمان جاهليت و يا اعمال اقوام پيش اشاره ننموده بلكه از اولين روز بعثت خويش خلاف تمام مراسم و عنعنات غلط قبيله وي بوده و با تكميل شدن دين مبين اسلام كه كامل ترين دين است ديگر هيچ ضرورت به كدام عمل و يا فعل زمان جاهليت باقي نميماند چنانچه خداوند متعال ميفرمايد:
ترجمه (امروز تکمیل کردم دین شما را و تمام ساختم بر شما نعمت خود را (عبارت از ایمان و اسلام) و پسندیدم برای شما دین اسلام را) پس وقتي كه ما مسلمان هستيم و ايمان داريم كه دين اسلام كامترين دين است پس چرا به طور كامل و مكمل از دين اسلام پيروي نميكنيم بلكه گاه گاه در بعضي از امور دانسته و يا نادانسته ميخواهيم كه چند تربوز را در يك دست بگيريم. يعني ميخواهيم كه مسلمان كامل هم باشيم ولي هم از بعضي عنعنات سابقه و جديد خويش كه خلاف اسلام است و يا از زمان پيش از اسلام در قوم هاي ما رواج داشته پيروي كنيم كه در اين صورت نه از دنيا ميشوم و نه از آخرت زيرا خداوند متعال فرموده:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، بطور کامل. و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست).
منظور از كامل يعني چي ؟
يعني اي مسلمانان وقتي كه اسلام را قبول كرديد و به خداوند و حبيب او  ايمان آورديد پس بايد به تمام كار هاي غلط و عنعنات غلط قبلي خويش كه خود را با دست خود به هلاكت رسانيده بوديد پشت نموده و به همه آنها خط بطلان كشيده و تمام امور زنده گی خويش را مطابق به احكام الهي و به طريقه سنت پيامبر برابر بسازيد نه اينكه در ظاهر مسلمان باشيد ولي در عمل گاه گاه خلاف حکم اسلام به  عنعنات زمان جاهليت عمل نمايد.
اصحاب گرامي و تابعين و تبع تابعين و ديگر مردمان نيك و مومن كه از هيچ به همه جا رسيدن و از دل و جان اسلام را قبول كردند آنها واقعاً به فرموده خداوند:
ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورديد! در آييد به اسلام، همه يكجا و پيروى مكنيد گام‌هاى شيطان را، هرآیينه او شما را دشمن آشكار هست)
بطور درست و با يقين كامل به اسلام داخل شدند و به آن عمل نمودند آنگاه در هر قدم خويش و در هر كار از امور زنده گی خويش ميديدن كه در اين مورد حكم خداوند چيست تا همانطور عمل كنيم و يا طريقه سنت پيامبر در مورد چيست تا به آن طريق عمل كنيم نه اينكه از ميل و خواهش نفساني خويش و قومي خويش عملي كنند.
چنانچه ميگويند كه شخصي به يك صحابي يك خربوزه هديه آورد صحابي آنرا پذيرفت و در يك گوشه گذاشت ولي از آن استفاده نكرد چند  روز سپري شد آن شخص هر روز ميديد كه صحابي خربوزه را همانجا گذاشته و نخورده است بلاخره بعد از چند روز از صحابي پرسيد كه آيا خربوزه را خوش نداريد كه تا حال آنرا نخورده ايد؟ صحابي در جواب گفت: كه چرا من خربوزه را خوش دارم ولي من هرگز نديديم كه آن حضرت چگونه خربوزه را توته نموده اند و چگونه آنرا خورده اند تا من هم مانند آن حضرت با طريقه سنت او خربوزه را بخورم پس بناً تاكه طريقه سنت آن حضرت را در مورد خوردن خربوزه ندانم من هرگز خربوزه نخواهم خورد.
ببينيد كه دوستان خداوند و مسلمانان راستين كه به دين اسلام توجه داشتند كه هيچ عمل خويش را خلاف حكم خداوند و سنت پيامبر انجام نميدادند ولي در عصر كنوني كه مشكلات از هر جهت به سوي مسلمانان حمله ور شده است و مسلمانان روز به روز ناتوان شده ميروند در پهلوي هزار ها هزار دليل يكي هم بي علمي و بي دانشي آنها و پيروي كردن به بعضي از عنعنات قومي و ترجيع دادن آن عنعنات نسبت به حكم الله و سنت پيامبر است.
ملت افغانستان از اوايل دوران ظهور اسلام به اين دين پاك رو آورده و به خاطر حاكميت همين دين پاك ميليونها شهيد داده و باز هم حاضر به شهادت هستند.
اما گاه گاه بعضي از مشكلات كه در زنده گی خانواده محيط و جامعه ما به وجود ميايد از نادار شدن و قرضدار شدن گرفته تابه قتل و كشتار خاتمه ميابد همه و همه از جهل ما و بي خبر بودن ما از دين اسلام و از بيسوادي خود ما و پيروي از عنعنات خرافي قديمي و قومي ما بجاي پيروي درست از دين اسلام سر چشمه ميگيرد كه از جمله صرف چند نمونه آنها را ياد آور ميشويم.
گرفتن جبري بيوه برادر خود را:
در دين اسلام در اين مورد خداوند متعال حكم نموده است كه:  
ترجمه: و كساني كه بميرند از شما و بگذارند زنان را، بايد كه انتظار كنند اين زنان، خويشتن را چهار ماه و ده روز؛ پس چون رسيدند به ميعاد خويش، پس گناه نيست بر شما در آنچه كردند در حقّ خويشتن به وجه پسنديده (يعنى نكاح به طور شرعی)، و خدا به آنچه ميكنيد آگاه‏ است.
یعنی حكم شده است وقتي كه يك زن بيوه ميشود شوهرش وفات ميكند او بايد مدت  4 ماه و 10 روز در خانه شوهر خود بايد باشد. و يا هر جاي كه عده خود را سپري ميكند ميتواند.
ولي در اين مدت 4 ماه و 10روز حق ازدواج را ندارد  بعد از مكمل شدن 4 ماه و10 روز آزاد است  و ميتواند كه به طریقه شرعی و اسلامی  ازدواج نمايد حتي پدر و مادرش بالايش حق ندارد که مانع ازدواج اش شود اگر او بخواهد که ازدواج کند اين قانون اسلام و حكم خداوند متعال است و طريقه سنت پيامبر گرامي نيز چنين است اما بعضي از مردمان با تمام ايمان و تقوا كه دارند و با تمام مقام و عزت كه در منطقه و ساحه بود و باش خود دارند و با بوجود كه از دين مبين اسلام مكمل آگاه هستند ولي وقتي كه به اين مشكل رو به رو ميشود حكم خداوند منان و حكم پيامبر بزرگوار را ناديده گرفته، آنگاه غيرت زمان جاهليت اش به جوش مي آيد و با زبان نه، بلكه با زبان عمل خويش علان ميكند و نشان ميدهد كه من اين آيت و اين حكم خداوند را و سنت پيامبر را قبول ندارم اين زن غيرت من است اگر از دين و از اسلام خارج شوم باز هم نميگزارم كه اين بيوه برادرم از خانه ما بيرون شود يا بايد با من و يا با يكي از برادران غيرتي من ازدواج كند ديگر كدام راه نيست  اینجا است که حکم خداوند مطابقت میکند که میفرماید:
ترجمه: آيا ايمان مى‏آريد به پاره [ای] از كتاب و كافر مى‏شويد به پاره [ای]؟! پس چيست جزاى آن كه چنين كند از شما، مگر خوارى در زنده گانى دنيا و روز قيامت گردانيده شوند به سوى سخت‏ترين عذاب، و نيست خدا بى‌خبر از آنچه میكنيد.
كه نمونه هاي از اين داستان را بارها شنيده ايم و حتي به چشم ديده ايم.
پس آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
مثال ديگر گرفتن شير بها و يا طويانه هاي بي نهايت زياداست.
در هر محيط و جامعه كه ازدواج گران و مشكل شود زنا و بي حيائي ارزان و آسان ميشود. اين را همه ما ميدانيم و ميفهميم و اثرات و نمونه هاي آنرا در محيط فعلي خويش به چشم ميبينيم ولي وقتي كه محفل عروسي از خودما باشد همه را فراموش كرده و تا ميتوانيم مصارف بي مورد را انجام ميدهيم.
(در زمان حضرت محمد و در زمان صحابي آسان ترين و ساده ترين عمل ازدواج كردن بود و مشكل ترين و سخت ترين عمل زنا بود كه هيچ كس جرعت زنا كردن را نداشت و ازدواج را با مصرف بسيار اندك با  حق مهر خيلي ارزان و اسلامي  و با صميمت و دوستي واقعي كه يكي از نمونه هاي آن ازدواج دختر خود حضرت محمد بي بي فاطمه با حضرت علي  است.
ویا زمانی که همسر بی بی حفصه دختر حضرت عمر شهید شد حضرت عمر خودش به حضرت عثمان پیشنهاد نمود که اگر خواسته باشی دخترم را به عقد تو در میاورم و بعد از چند روز چون جواب نگرفت نزد حضرت ابوبکر صدیق رفت و پیشنهاد نمود که اگر خواسته باشد دخترام را به عقد ات در بیاورم او هم جواب نداد زیرا آن حضرات شنیده بودند که حضرت محمد در مورد بی بی حفصه تصمیمی دارند تا اینکه حضرت محمد بی بی حفصه را از حضرت عمر خواستگار شد و به عقد خویش در اورد.
این است یکی از نمونه های ازدواج نمودن در دین اسلام و به طریقه سنت که هدف شان تنها رضایتمندی الله و بجا نمودن سنت و پاک نگهداشتن خویش از زنا بود ولی بیاید رواج های عصر کنونی را با آن زمان به مقایسه بنشنیم حالا عصر کنونی میبینیم که جوانان ما سن شان از 20 به 25-30-تا به 40 میرسد ولی توان ازدواج را ندارند، زیرا پسران و دختران آماده ازدواج هستند و از نگاه دین مبین اسلام هیچ مشکل وجود ندارد دختر هم جوان است و پسر هم باید با یک عقد نکاح شرعی و اسلامی و با حق مهر بسیار کم باید باهم ازدواج نموده و از آغاز جوانی باهم زنده گی کنند و دوران جوانی را باهم یکجا در محبت و صمیمیت اسلامی بگذرانند و اطفال نیک صالح و دیندار به جامعه تقدیم نمایند اما رواج های غلط و عنعنات قومی ما مانع عروسی شان میشود زیرا پول هنگفت دوران نامزدی و پول هنگفت شیر بها و طویانه را ندارد بناً پسر جوان باید سالها به دیگر ممالک رفته و تمام جوانی خود را صرف کار های شاقه و طاقت فرسا نماید تا پول طویانه و پول عروسی های غیر اسلامی را پیداکنند وقتی که همه شرایط را برای عروسی کردن مهیا میسازد انگاه سن شان به پیری نزدیک شده است و زمان جوانی شان نشاط شان گذشته است همه این جفا ها بر این نسل جوان کنونی ما از خاطر رسم و عنعنات غلط ما است که خود ما در دین و در اسلام داخل نموده ایم چون شیر بها و طویانه و غیره و به عمل کردن آنها خیلی اساس  هستیم و حتی در بعضی از مناطق اگر کسی از دخترش طویانه نگیرد و دختر خویش را بدون گرفتن طویانه به شوهر بدهد همه قوم با او مخالف شده و او را مرد بی غیرت مینامند.
ایا همین است برداشت ما از دین مبین اسلام.
 ولي بيايد محفل عروسي درست اسلامي را با محفل عروسي فعلي ما به مقايسه بنشينيم.
از زمان آغاز نامزدي كه خلاف حكم اسلام است تا به اخير محفل عروسي در زمان نامزدي در كدام قسمت از دين و سنت در مورد عيدي براتي و نوروزي بردن ذكر است اگر است در كجا اگر نيست پس چرا ما بالاتر از فرض به آن عمل ميكنيم. ما ميخواهيم مسلمان هم باشيم و هم عادات و عنعنات غلط زمان جاهليت زمان بوداهي زمان زردشتي و زمان هندوي را كه همه خلاف احكام خداوندي است و خلاف اسلام و بر ضرر مسلمانان است به ان پايبندي و عمل كنيم. چرا بايد در روز نوروز كه در اسلام هيچ حكم شرعي ندارد و حتي تجليل كردن از آن روز حرام است بايد جشن گرفته شود و هفت ميوه و سبزي آماده شود و نامزدان براي فاميل نامزدش كم از كم مبلغ هنگفتي را به نام اين و آن و يا لباس نو ماهي و جلبي بخرد و به خانه انها بفرستد، اين مطالب را براي لبخند زدن و يا خنديدن شما ياد آور نميشوم كه صرف بخنيديد و بگويد راستي هم چي مطالب ناچيز را یاد آورد شده و بعد فراموش اش كنيد. بلكه اين يكي از بدبختي هاي محيطي ما است و يكي از سر آغاز تباهي دوخانواده است و شروع يكي از بدعت ها است كه ختم آن انسان را از اسلام و از زنده گی راحت و از پيشرفت و ترقي بيرون كرده و قرضداري و تباهي را بار مي آورد.
پس لطفا با اين مثالها پيش پا افتاده به نظر كم نبينيد بلكه مفهوم حديث شريف است كه  هر عملي كه در اسلام نبوده تازه آورده شود و يا اضافه شود بدعت است. وهر بدعت باعث مرگ يك سنت ميشود.
پس اي برادر مسلمان همان ماهي و جلبي ناچيز كه صرف يك روز خواهي خورد در عوض  به طرف مقابل  ضربه اقصادي وارد نموده و پول هنگفتي از او را در راه بدعت و راه غلط به مصرف رسانيده اي و یا براتي و يا عيدي همه اينها خلاف اسلام است و رسوم جاهليت است كه ما مسلمانان ميخواهم هم مسلمان كامل باشيم و هم كار هاي جاهليت را به طور مكمل انجام بدهيم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست ؟
در محفل عروسي بدبختانه آنقدر  بدعت و كار ناروا و  اعمال زشت و كفر آميز رواج داده ايم كه صرف در مورد محفل عروسي و بدعت هاي آن ميتوان كتاب جداگانه نوشت اما با تاسف كجا است چشم بينا و گوش شنوا و عقل سليم.
آيا در اسلام نشستن زنان با مردان نامحرم جايز است كه در محفل عروسي همه با هم یکجا ميشوند و با افتخار ميگويند كه محفل (میكس) است
آيا اواز خوان محرم تمام زنان است كه چند مرد موزيك بنوازند و يك مرد آواز بخواند و دختران و زنان با لباس هاي نيمه برهنه در مقابل شان برقصند چون محفل ميكس است و با اين عمل گويا كه ما روشن فكر هستيم  آيا فلم بردار محرم است كه در ميان زنان داخل شده و فلم برداري كند؟ در حالي كه همه اين اعمال خلاف  دين  اسلام و احکام خداوندي است ولي چون رسم و رواج و عنعنات ما است بايد عملي شود يعني در عمل نشان ميدهيم كه عنعنات ما بالاتر از دين ما است. قرآن دو شكل دارد.
شكل ظاهري كه ساخته بشر است كه از كاغذ و رنگ و غيره ساخته شده كه براي زينت آن روز به روز كوشش شده ميرود.
و شكل دوم آن شكل معنوي آن است كه همانا كلام خداوند است كه آن حكم خداوند ميباشد كه هيچ گاه تغير پذير نيست و هر بار كه آنرا بخوانيم گويا كه خداوند متعال با ما در صحبت باشد.
ولي با تاسف كه ما به شكل ظاهري قرآن خيلي توجه داريم آنرا با كاغذ هاي بسيار گرانبها چاپ ميكنيم با رنگ هاي بسيار زيبا و با صحافي بسيار خوب با پوش ضخيم و بادوام ميسازيم آنرا در چند پوش از تكه هاي خوب ميپوشانيم كه همه اينها به شكل ظاهر قران ارتباط دارد و ما به شكل ظاهر قرآن احترام بسيار زياد داريم ولي در مورد شكل باطن قرآن كه همانا عمل كردن به كلام خداوندي است توجه كمتر داريم و به خلاف حكم قرآن بيشتر عمل ميكنيم
ظاهر قرآن را در رفك هاي بالا با احترام زياد ميگذاريم ولي باطن قرآن را در جاهاي بسيار پاين و بسيار خراب ميگذاريم كه يكي از نمونه هاي ان در محفل عروسي غير اسلامي ميتوان ديد كه در محفل عروسي زن و مرد با لباس هاي نيمه برهنه باهم ميرقصند و همه اعمال مكمل خلاف حكم قرآن است ولي وقتي كه عروس ميايد با وجود كه لباس بسيار برهنه بر تن دارد حجاب وجود ندارد و همه مردان نامحرم به او نگاه ميكنند ولي يك جلد قرآن را در بالاي سر او گرفته ايم آیا این احترام به قرآن است یا بی احترامی به قرآن در همان قرآن که بالای سر عروس نیمه برهنه گرفته ایم حکم میکند: 
ترجمه: (بگو به مردان مسلمانان كه: فرو اندازند چشم های خود را و نگاه دارند شرمگاه‌های خود را، اين پاكيزه‏تر است ايشان را. هرآیينه خدا خبردار است به آنچه ميكنند. ﴿30﴾ و بگو زنان مسلمانان را كه:فرو اندازند چشم های خود را و نگاه دارند شرمگاه های خود را و آشكارا نكند آرائش خود را، الاّ آنچه ظاهر است از آن و بايد كه فرو اندازند چادر های ایشانرا بر گريبان‌هاى خود و ننمايند آرايش خود رامگر به شوهران خويش يا پدران خويش يا پدران شوهران خويش يا پسران خويش يا پسران شوهران خويش يا برادران خويش يا پسران برادران خويش يا پسران خواهران خويش يا زنان خويش يا آنچه مالك ان است دستِ های ايشان (يعنى غلامان) يا طفلان كه صاحب شهوت نباشند از مردان يا طفلان كه هنوز مطلع نشده‏اند بر شرمگاه های زنان. و نزنند پاهای خويش راتا دانسته شود آنچه پنهان ‌كردند از آرایش خويش. و رجوع كنيد به سوى خدا همه يكجا اى مسلمانان تاكه رستگار شويد. 
یعنی خداوند متعال در همین قران حکم کرده که زن باید با حجاب باشد ولی ما عروس را نیمه برهنه نموده ایم و انگاه قرآن را بالای سرش میگیریم. یعنی چه ؟
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست ؟
در تمام محفل عروسي سر تا پا حرام بدعت و نارواست صرف در قسمت عقد نكاح در ان وقت هم همه جوانان مسلمان ما غرق در رقص و پايكوبي هستند چند ريش سفيد از ميان آنها بر خواسته و در يك اطاق جمع ميشوند تا در حظور ملا امام شاهد عقد نكاح باشند كه آنهم با حق مهر هاي بسيار گزاف و پول هنگفت حق مهر را وکیل عروس چنان قیمت گزاف تعین میکند که غیر قابل تصور. گویا با اینکار قدر و قیمت عروس را بلند برده است. و بعد از یک ساعت دعوا و گفت وگو ها که حتی به جنگ لفظی هم می انجامد تا ا ینکه وکیل صاحب کمی قیمت را پاین می آورد و در اخیر این همه دعوا ها میگویند که ( برو برادر کی داد ؟ کی گرفت  یک گپ و یک رواج است.) یعنی حق مهر که امر حتمی است انرا یک رواج و یک کار بسیار بی ارزش جلوه میدهیم و بعد از یک ساعت دعوا بالا خره با گفتن اینکه کی داد ؟ کی گرفت مراسم نکاح را خاتمه میبخشیم  ویا با  شرط هاي غير شرعي ختم ميشود و به ملا امام كه حكم شرعي را انجام داده و عقد نكاح را انجام داده به بسيار مشكل و با نارضايتي يك پول نا چيز خواهند داد ولي در همان محفل به آواز خوان پول بي نهايت زياد داده ميشود كه بيايد و محفل گناه و بي حيایي را گرم بسازد ولي به يك عالم دين هيچ ارزشي قايل نيستيم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
در حالي كه زنده گی در پرتو دین اسلام چنان پاک و روشن است كه شب آن از روز روشنتر است.
و در دين  اسلام آنقدرحلال براي ما  زياد است كه هيچ گاه كمبودي احساس نميكنيم و ضرورت به هيچ حرامي پيدا نميشود.
بشرطي كه ما به شكل درست و كامل در دين اسلام داخل شويم. هر شخصي كه ايمان مياورد و مسلمان ميشود بعد از مسلمان شدن هيچ ازادي بي قيد و شرط از خود ندارد بلكه هر ثانيه از زنده گی خود را بايد مطابق به حكم الله و به طريقه سنت پيامبر بايد به پيش ببرد از خواب برخواستن به طريقه درست و به شيوه سنت غذا خوردن لباس پوشيدن حرف زدن كار كردن خواب كردن همه و همه بايد به طريقه كه خداوند حكم نموده و به طريقه سنت حبيب اش  باید انجام داده شود.در هر حكم الله كه حلال گفته هزار ها هزار حكمت نهفته است و يا اگر حرام گفته هزار ها هزار حكمت نهفته است.
پس بايد هر حكم آنرا مو به مو بر خويش بر فاميل و در جامعه خويش عملي نمايم و در هيچ موردي به خواهشات نفساني خويش توجه ننموده و به آن عمل نكنيم و خود را اسير خواهشات نفساني خويش نسازيم و در هر كار بايد ببينيم كه حكم خداوند و سنت پيامبر چي است كه بدون شك آن كار به خير و فلاح و رستگاري و كاميابي دنيا و آخرت ما تمام ميشود ولي اگر در بعضي امور حكم الله و سنت پيامبر را كنار گذاشته و عقل ناقص خويش، نظريه و يا خواهش خويش را در آن داخل نموده و آنرا عملي نمايم پس به يقين كه آن كار باعث هلاكت بربادي و رسواي و ناكامي خود، فاميل، جامعه ما و باعث ناكامي ما در دنيا و آخرت ميشود.
يا ما كه مسلمان هستيم و ميدانيم كه تجارت ما و دوكانداري ما خير و بركت همه از جانب خداوند است. ولي در اكثر دوكانها ميبينيم كه صاحب دوكان مسلمان است نماز ميخواند با تقوا هستند ولي در بالاي سر دوكان اش يك نعل اسپ را نسب كرده گويا كه اين نعل كثيف يك حيوان در دوكان اش خير و بركت مي آورد، نظر بد را دفع ميكند و مشتري را اين نعل حيوان به دوكان مي آورد و فروشات دوكانش زيادتر ميشود.با این گونه عقاید که ما باشیم از زمان جاهلیت قبل از اسلام هم پاینتر محسوب خواهیم شد زیرا آنها بت ها را میپرستیدن ولی ما به یک نعل پای یک حیوان عقیده راسخ داریم.
آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
و يا اگر كمي در فروشات شان كمي پيدا شود بسيار زود نزد جادوگران که اکثراً به نام های مقدس و نام های محترم چون (به اصطلاح فلان آغا صاحب،  فلان ملا صاحب )و حتي  فلان هندو مشهور است میرویم  نزد یک هندو تعويذ نويس كه همه شان براي گمراهي مردم كمر بسته اند ميرویم  و به او رجوع ميكنیم  كه يك تعويذ بدهد كه كارم بهتر شود آيا جاهليت و ناداني ما  از اين بيشتر ميشود كه يک مسلمان بخاطر آينده نا معلوم خويش كه خودش مسلمان است و مسلمان كسي را گويند كه در هر نماز در هر رکت از نماز خویش سوره فاتحه را میخوانیم و با زبان اقرار میکنیم که (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) خداوندا! خاص ترا میپرستیم و خاص از تو مدد میخواهیم و در عوض که در هر  امور به خداوند رجوع كند و تنها و تنها خداوند را پرستيش كند و تنها و تنها از او كمك و مدت بخواهد و ايمان داشته باشد كه غيب را به غير از خداوند ديگر هيچ كسي نميداند حتي پيامبران خداوند نميدانند ولي همين مسلمان ميرود نزد يك هندو كافر كه از خداوند منكر است زانو زده و با تضروع و با دادن پول هنگفت از او ميخواهد كه برايش يك تعويذ بدهد كه آينده اش به ميل خودش درست شود و يا در مورد آينده دور و نزديك اش برايش پيش گوي كند. و اگر آن كار اش با سحر و جادو آن جادوگر به ميل او انجام نشودجادوگر و يا افراد شيطان صفت هستند كه ميگويند كه از دل يقين نكردي به اين خاطر كارات درست نشد بايد از صدق دل و ايمان كامل  يقين كنيد كه از همين جادوگر ميشود و بس كه آنوقت است كه نادانسته كاملا از دين اسلام خارج شده كافر ميشوي. در حالي كه مفهوم حديث شريف است كه اگر كسي حتي براي استهزا و يا تمسخر نزديك جادوگر (به اصطلاح  آغا صاحب. فال بين تعويذ نويس) ميرود كه برايش روي طالح اش را باز كند  ايمانش از سرش ميرود و بايد عاجل كليمه بخواند  و توبه كند چه رسد كه با صدق دل و يقين نزد يك هندو جادوگر زانو بزند و با صدق دل به او يقين كند آيا مسلمان گفته ميشود  در حالي كه دين مبين اسلام سحر و جادو را كاملا حرام گردانيده ولي باز هم ما عنعنات زمان جاهليت را نسبت به حكم الله سنت حبيب اش بيشتر ارزش ميدهيم و به ان عمل ميكنيم. 
آيا بعضي از عنعنات ما بالا تر از دين ما نيست ؟
مثال ديگر:
در دين مبين اسلام طريقه سنت پيامبر چنين است كه اگر در خانه كسي طفل پيدا شود در صورت امكان براي پسر دوگوسفند ذبح كند به نام عقيقه  و براي دختر يك گوسفند عقيقه كند كه تعداد بسيار كمي از مسلمانان ما به آن عمل ميكنند ولي ما كه به ظاهر مسلمان هستيم چي ميكنيم.
اگر طفل نوزاد ما دختر باشد خوش نميشويم و اگر اين چندمين دختر باشد كه خداوند به ما عنايت فرموده با ديدن آن قهر ميشویم با همسر خود زشت رفتار ميكنيم كه چرا دختر به دنيا آورده گويا در دست او بوده همرايش صحبت نميكنيم حتي به خوراك و پوشاك، صحت، دارو و درمان آنها توجه نميكنيم و حتي قهر نموده و همسر خود را همراي آن دخترك معصوم كه رحمت خداوندي است به خانه خود راه نداده و آنها را به خانه پدرش ميفرستيم درست مانند عنعنات زمان جاهليت.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
اگر خداوند به ما طفل پسر عنايت فرمايد چطور شكرانگي آنرا به صفت يك مسلمان ومومن ادا ميكنيم. آيا عقيقه ميكنيم ؟ نه. آيا سر به سجده ميگذاريم و شكر ميگويم؟ نه آيا دوركت نماز شكرانه خوانده و از خداوند سپاس گذاري ميكنيم؟ نه آيا.....؟  نه. بلكه به خود ميباليم كه از من پسر تولد شده اين كار خودم است در عوض اول برای او اسم نا آشنا و غير اسلامي و بي معني و بي بركت را برايش انتخاب ميكنيم كه نه در فرهنگ اسلامي است و نه در فرهنگ وطن ما بلكه تقليد از كافران ميكنيم و نام يك كافر را بالاي پسر خود ميگذاريم و بعدا در روز ششم به نام شب شش تمام دوستان و بخصوص رقيبان خود و همسسر خود را با كارت هاي دعوت بسيار گرانبها به يك تالار دعوت نموده و به اندازه يك عروسي مصرف مينمايم و مادر طفل كه در حالت بسيار خراب و با درد و مشكلات زايمان است اما بخاطرديگران در روز ششم زايمانش لباس هاي نيمه برهنه را به تن كرده با آرايش هاي بسيار زشت و لباس هاي تنگ تر از پوست بدن از سر شب تا به نيمه هاي شب در مقابل آواز خوان نا محرم، تصویر بردار نا محرم و ديگر مردان و زنان نا محرم ميرقصد و ميخنند و بدن نيمه عريان خويش را به نمايش ميگذارد درست همانند عنعنات زمان جاهليت.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
آيا باز هم از خداوند انتظار مهرباني داشته باشيم با اين اعمال زشت خويش آيا هنوز كه خداوند مارا عذاب نكرده و در زمين فرو نبرده از مهرباني او نيست؟ آيا هنوز كه ما را روزي ميدهد نفس ميدهد و زنده گی ميدهد هنوز هم از مهربانيش نيست؟
يك نكته را بايد ياد آور شد كه اكثر كارهاي كفر آميز و خلاف حكم خداوند و خلاف سنت پيامبر را به زبان نميگويم كه من خلاف حكم خداوند و سنت پيامبر هستم و به آن توجه ندارم و باور ندارم بلكه به زبان عمل ظاهراً و آشكارا اعلان ميكنيم.
ما ميخواهيم كه مسلمان هم باشيم و هم از عنعنات غير اسلامي و كفر ي نيز تقليد كنيم و اگر كسي به ما بگويد كه برادر عزيز اين عمل تو خلاف اسلام است. انگاه غيرت ما به جوش ميايد و يا اورا خواهيم كشت يا خود را. چون بي غيرت هم نيستيم كه كسي برما و بر مسلمان بودن ما انتقاد كند و ما آرام بنشينيم. زيرا به نظر خودما صرف ما مسلمان كامل هستيم و بس، با همين اعمال ما و با همين شكل ظاهر ما كه کاملا مطابق به غربي ها و كافرها است
بعضی برادران وطن مسلمان ما كه نسل جوان دين و آينده بدوش آنها است دیده میشود ریش خود را مكمل تراشيده است و يا ريش خويش را به شكل هاي در آورده كه اصلا با عقل و با منطق برابر نيست يعني چه؟ ولي نميداند كه با يك عمل كوچك خود چي ضرر جبران نا پذير به بدنه دين خويش وارد نموده است زيرا اگر يك سنت پيامبر را بجا كرده نميتواني خوب ميتواني ريش خود را بتراشي اما اينكه ريش ات را به شكل هاي عجيب و غريب و خيلي زشت درمي آوري بايد بداني كه به زبان ظاهر خود به پيامبر خود توهين و اهانت ميكنيد كه به خداوند پناه ميجويم از اين عمل شان.
بازهم وقتي به مسجد ميايند كه نماز بخوانند با يك بلوز خيلي چسپ و كوتاه و با تصوير هاي گوناگون و با پطلون خيلي چسپ كوتاه و با علايم گوناگون كه هيچ به يك مسلمان جايز نيست كه اين چنين لباس را به تن كند زيرا وقتي به ركوع و يا سجده ميرود يا در حالت نشستن ستر عورت آنها اشكار ميشود ستر عورت يك مرد كه از زير ناف تابه زير عينك زانو است اشكار شدن آن گناه كبيره و شكننده نماز است واضع تر بگويم كه از كمر اش پاينتر حتي نيم از شرم گاه اش آشكار ميشود و خودش هم ميداند، اما كجا غيرت و ابرو كه احساس شرم كند خودش ميداند نيمي از شرم گاه اش آشكار شده ولي به آن افتخار ميكند كه لباس جديدي غربي را به تن نموده و مسلمان هم است و نماز هم ميخواند. حتي در بعضي از مساجد ديده ام كه مانند سلماني خانه در ديوار مسجد چند دانه چپن و يا پيراهن دراز را در طاق گذاشته اند تا اگر همچنين شخصي كه با پطلون كوتاه ميايد و نماز ميخواند بايد اول ان چپن را بپوشد تا هم ستر عورت خودش حفظ باشد و هم نماز ديگر نماز گذاران را خراب نكند. بيبنيد كه تفاوت راه زه كجا تا به كجا ست.
آيا بعضي از عنعنات ما بالاتر از دين ما نيست؟
و یا در مورد برادر خوانده گی:
در زمان قبل از اسلام در میان مردم این رواج بود که شخصی را به پسر خوانده گی و یا برادر خوانده گی میگرفتند و همه او را بنام پسر همان شخص یاد میکردند و حتی از او میراث هم میبرد و حضرت محمد نیز ( ذید بن حارث ) را پسر خوانده خویش گرفته بود و همه او را ( ذید  بن محمد ) یاد میکردند ولی بعد از نازل شدن این ایت:
(نساخته است پسر خواندگان شما را پسران شما، اين سخن شما است  به دهان خويش و خدا مي‌گويد سخن راست  را و او رهنمائی ميكند بر راه راست)
نسبت كنيد ایشان را به پدران ايشان، اين راست‏تر است نزد خدا پس اگر ندانيد پدران ايشان را، پس برادران شمایند در دين و آزاد كردگان شمایند(دوستان شما اند) 
حضرت محمد فرمودند: که در دین اسلام پسر خوانده گی و برادر خوانده گی و خواهر خوانده گی اجازه نیست و خداوند متعال بخاطر که همین عنعنات نادرست و غلط را کاملا از بین ببرد به آنحضرت هدایت فرمودند که با زن طلاق شده پسر خوانده اش ازدواج کند تا این رسم کاملا از بین برود.
صرف با گفتن اینکه این برادر خوانده من است هرگز محرم او و خانه او نمیشود اگر چی انسان نیک و پاک و خیر اندیش باشد ولی اگر مسلمان هستیم باید حکم خداوند متعال را قبول کنیم و از همچنین برادرخوانده گی ها و خواهر خوانده گی های غیر شرعیی و خلاف اسلام  صرف نظر کنیم ولی بیبینیم که عمل کرد ما در مقابل این حکم الله چیست.
بار ها میبینم که در خانه پدر نیست شوهر نیست ولی یک مرد جوان همرای خواهر ما و یا همسر ما نشسته است و میگویند و میخندند اگر پرسیده شود که این جوان کیست میگوید که این در زمان طفلیت با هم برادر واری بودیم و برادر خوانده من است و اگر گفته شود که خواهر عزیز همین جوان برادر تو شده نمیتواند و برایت کاملا نامحرم است میگوید که چرا ما کدام کار غلط نکردیم این بارها به ما کمک کرده از سر و مال خود بخاطر ما گذشته است هر حکم خداوند را که انسان نادیده بگیرد حتما در انتظار عواقب بسیار سخت ان باشد که خداوند نه همزمان بلکه بعد از مدتی کوتاه و یا بعد از مدت زمانی طولانی اکثرا در همین دنیا نشانه از رسوایی و خواری اورا آشکار میسازد و نتیجه بی اهمیت شمردن حکم الله را میبیند و آخرت یک امر حتمی است.
 چنانچه خود ما بار ها دیده ایم که در فامیل ها که خلاف حکم خداوند پسر بچه را به پسر خوانده گی گرفته اند بدون اینکه کودکی را که زیر سن 2 ساله باشد  به او شیر داده و او پسر درست و برابر حکم دین شود و او پسر رضای آنها شود.
زیرا در شیر دادن به یک طفل خداوند حکمت های زیادی گذاشته و اگر زنی به طفل دیگر شیر خود را میدهد او پسر و یا دختر رضائی زن میشود و او زن مادر طفل شده و خود زن شوهر او پسران و دختران اصلی زن خواهر زن و خواهر زاده برادر و برادر زاده های زن همه به طفل برای همیشه حرام میشود و نکاح با انها نمیشود و در این مورد خداوند متعال در قران کریم در سوره نسا ایت 23 میفرماید خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادران تان، دختران تان، خواهران تان، عمه های تان، خاله هایتان، برادر زاده گان، خواهر زاده گانتان، مادرانی که به شما شیر داده اند. خواهران رضاعی تان. مادران همسران تان. دختران همسرانتان از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده اید. ولی اگر با مادرانشان همبستر نشده باشید. گناهی بر شما نیست. همسران پسران خود. این که دو خواهر را باهم جمع آورید مگر انچه در گذشته بود. بیگمان خداوند بسی آمرزنده است و مهربان. 
از ام المومنین عایشه (رضی الله عنها) روایت شده است که گفت. عموی رضاعی ام آمد اجازه خواست که وارد خانه شود به وی اجازه ندادم تا اینکه از پیامبر سوال نمایم. پیامبر آمد و من از وی پرسیدم فرمود: (او عمویت میباشد وی را اجازه دهید). عایشه(رضی الله عنها)  میگوید: گفتم ای رسول خدا همانا زن مرا شیر داده است  و مرد مرا شیر نداده است پیامبر فرمود: او عمویت میباشد باید وارد شود. عایشه(رضی الله عنها)  میگوید همانا این جریان بعد از نزول حجاب بود. و عایشه(رضی الله عنها)  گفت: هر آنچه از طریق نسب حرام شده است از طریق رضاعی نیز حرام میباشد. 
روایت فوق بیانگر این امر هستند که رضاع با شروط معروف آن بچهء شیر خوار را پسر شیرده نموده و او را نیز برادر شریک شیری وی مینماید و خویشاوندی رضاعی ثابت و قابل انتقال است در پرتو یافته های جدید که علم ژنتیک – که تازه ترین یافته های پزشکی میباشد – ذکر کرده است تاکید میورزد که رضاعت برخی ژنها را از شیرده به شیرخوار انتقال میدهد.
و این خویشاوندی که پیامبر در سنت آن را همچون نزدیکی و قرابت نسبی و قرآن نیز چنین قرار داده است به سبب انتقال ژنها از شیر مادر ( شیرده ) به شیرخوار می باشد این ژن ها سلول های شیر خوار را شکافته و با ان مخلوط شده و به وارثان وی نیز انتقال می یابند.
پزشکان میگویند: شیر بیش از یک نوع سلول را در بر میگیرد. و دستگاه ژنتیکی شیر خوار ژن های نا آشنا را انتقال داده و چون خودنارس میباشد آنها را می پذیرد.
هرگاه زنی کودکی را شیر دهد ژن های موجود در شیر او سلول های جنین را شکافته و در ان جای می گیرند و به دستگاه ژنتیکی وی می رسند لذا پیامبر فرموده است: (یحرم من الرضاعه ما یحرم من الولاده ) 
پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید سخنان وی وحی است که به وی به صورت تشریعی الهام میگردد پس هر آنچه که در قرآن و سنت صحیح میباشد دارای اصل و پایه ای علمی است و دانشمندان کنونی ژنتیک کشف نموده اندکه شیر تشکیل یافته از مجموعه ای سلول ها بافت های جنین را به طرف ژن های اصلی شکافته و در آن فرو میروند و دستگاه ژنتیکی جنین هر چیز غریبی را تا جزئی از خود شود می پزیرد.

پس بناءً حکم خداوند ی و سنت پیامبر طفلی شیرخوار که به او شیر داده شود او میتواند که برادر رضاعی یک فامیل شود و برایش هیچ گناه نیست که با آن فامیل رفت و آمد شرعی داشته باشد. 
بکله اکثراً طفل بزرگ را  و یا حتی مرد بزرگ را گرفته اند و صرف به نام پسر گفتن همه خانواده خویش را برایش محرم قرار داده و بدون قید و شرط برایش محرم قرار داده و بدون قید و شرط برایش اجازه دخول و خروج و بودن در بین نا محرم ها را برایش داده اند و بلاخره یعنی آن چیز را که خداوند منع فرموده اند، مابر خلاف آن عمل میکنیم و میگویم که نه این پسر را که من تربیه نموده ام استثنا از حکم الله است این یکی که تربیه شده دست من است بالاتر از حکم خداوند است و حکم خداوندی این پسر را در بر نمیگیرد.
و بعد از مدتی چنان محبت در میان او و دختران ما در میان او و همسر ما و خواهران ما پیدا میشود که از برادر و شوهر و پدر اصلی ما هم مهربانتر و هم نیکو تر و هم غم اندیشتر و غمخوار تر و دوستداشتنی تر میشود. زیرا این کار شیطان است که حرام را چنان زیبا و پاک جلوه میدهد که هزار حلال را فدای یک حرام میکنیم. ولی در نهایت بارها دیده ایم که همان پسر خوانده های به جان برابر شان یا با همسر او و یا با دختر اش و یا با خواهرش ارتباط نامشرع پیدا نموده است و آنگاه یا خواهر و یا دختر خویش را با سر افگنده گی به عقد او در آورده اند و یا موضوع به قتل و کشتن و و دشمنی های دوام دار ختم شده است.
در حالی که دین مبین اسلام تخم هر فتنه و فساد را در نطفه میخواهد که ازبین ببرد و میفرماید: که گرفتن پسر خوانده گی حرام است وقتی که ما حرام را از روی عنعنات قومی و عنعنات غلط خویش حلال میسازیم پس این هم نتیجه آنچه  در مدت زمان دور و یا نزدیک این نتیجه را دارد. به هردو جانب در حالی که خودما به خواهر و برادر خویش رسیده گی کرده نمیتوانیم به بر خلاف حکم الله که فرموده: 
ترجمه: آنانکه كه مى‏شكنند پيمان خدا را بعدِ  ازبستن آن، و قطع میکنند آنچه خدا فرموده است به ان و فساد میكنند به زمين، ايشانند زيان كاران. 
و قطع میکنند ان چیز را خداوند امر نموده ایشان را به اینکه وصل شود (که منظور از دوستی برادر و صمیمت در میان یکدیگر است) در حالی که ما با برادر اصلی  خویش جنگی هستیم و دشمنی داریم و به سالها از همدیگر احوال نداریم و وقت و نا وقت نمیتوانیم به خدمت پدر خود و مادر خود و خواهر خود و برادر اصلی خود برسیم و در خدمت شان باشیم پس خدمات بیش از حد یک برادر خوانده دوروزه را و غیر شرعی غیر اسلامی خود را چگونه تعبیر مینمایم؟ برادر خوانده ام است و اورا در تمام محارم خویش نشان میدهیم و تمام زنان فامیل ما را هر لحظه که بخواهد دیده میتواند ولی تا هنوز خواهر خود اورا مادر او را و خانم اورا ما به چشم ندیده ایم و اگر پرسیده شود که ای برادر این پسر خوانده همسرت و یا این برادر خوانده همسرت که هر لحظه در خانه شما است و همه زنان تو را میبیند تا حالا چند بار مادر او را خواهر اورا و همسر او را تو دیده ای چند بار احوال زن او را و مادر و خواهر او را تو هم گرفتیه ای  تو هم که محرم او و خانواده او هم باشی در جواب یا خاموش میماند و یا میگوید ( والله فامیل شان چندان مردمی نیست ) چی جواب دور از عقل. یعنی  تمام فامیل شان که فامیل خوب نیست پس خودیش چی خوبی دارد که مورد قبول ات قرار گرفته و بخاطر او حکم خداوند و سنت پیامبر کریم را نادیده میگیری و یا اینکه او غیرت دارد و اجازه نمیدهد که مادر و خواهر و زن او را دیگران بیبیند و یا ما بی غیرت هستیم که به نام برادر خوانده گی هر نامحرم اجازه دارد با زن ما بنشیند.
آیا بعضی از عنعنات ما بالا تر از دین ما نیست ؟
باز هم تکرار مینمایم که یاد آوری این مطالب صرف جهت تلف وقت و یا یک سر جنباندن نیست بلکه برای بیدار شدن و متوجه شدن و به حد وتوان به آن عمل کردن است زیرا مکمل انجام دادن به این کارها و مانع شدن به آنها در حال حاضر نظر به ایمانهای ضعیف که ما داریم ناممکن است ولی اگر کوشش به کم انجام دادن آنها کنیم خداوند متعال خود به خود به ما کمک غیبی میکند و توان آنرا میدهد که کاملاً این عنعنات و رسم و رواج های غلط را از بین ببریم بشرطی که اول حرکت از جانب خود ما باشد تا خداوند برکت بیندازد.
مثال دیگر در مورد قتل و قصاص:
در مورد قصاص  خداوند متعال میفرماید: ترجمه: ازاده به عوض ازاده غلام به عوض غلام زن به عوض زن.......  هر آینه در قصاص زندگانی است برایتان.
یعنی اگر شخصی یک مسلمان را به قتل میرساند باید خود همان شخص به عوض او به قتل برسد و این کار هم عدالت است هم مساوات و هم حقوق است و هم ارامش و امنیت است تا در اینده همه بدانند که اگر قتل نمایند خودش نیز به قتل میرسد و هیچ وقت دست به این کار نمیزند ولی ما در عوض عملی نمودن این حکم خداوندی چی میکنیم؟
ما به جرگه های قومی و قبیلوی روی آورده و فیصله قومی را بر فیصله خداوندی برتر میدانیم و با آن پایبندی میکنیم. زیرا از اول ما نمیخواهیم که این فیصله به طور درست و عادلانه باشد اگر میخواستیم در یک لحظه بدون کدام مشکلی خداوند فیصله نموده است در قرآن کریم ولی ما میخواهم که قاتل زنده بماند به هر قیمت و هر نیرنگی که شود. بناءً فیصله جرگه های قومی اکثرا اینطور است که این مقدار پول هنگفت و این مقدار مال و یک دختر هم به طور ( بد) به طرف مقابل داده شود. خود شما به عواقب بعدی آن و زنده گی آن دختر در فامیل دشمن و غیره و غیره خودتان بی اندیشید. که این فیصله ها خلاف دین خودما و خلاف حکم خداوند ا ست ولی همه ما به این فیصله قومی احترام قایل هستیم و آنرا قبول میکنیم.
ایا بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ما نیست؟
در اسلام حکم چنین است که هر مسلمان به شخص مسلمان دیگر اولتر از همه باید سلام بدهد زیرا کلمه سلام یعنی سلامتی از جانب خداوند متعال بر تو باد و این کلمه است که صمیمیت و دوستی را در یک جامعه و در یک فامیل اضافه میکند و سنت پیامبر هم این است که همیشه به همه سلام میدادندو هیچ کس بزرگ و کوچک از حضرت محمد زودتر سلام داده نمیتوانستند یعنی ان حضرت با هرکس که مقابل میشد اولتر او سلام میداد. و سلام دادن یکی از جمله حقوق یک مومن بالای مومن دیگر است و با یک سلام دادن خداوند متعال در عوض از ده تا سی ثواب برایش در اعمال نامه سلام دهنده مینویسد. 
سلام دادن حتی در بهشت نیز رواج دارد :
سلام دادن یکی از علامات بسیار مشخص و بارز یک مسلمان است و با سلام دادن به یک شخص و یا با سلام دادن یک شخص به ما معلوم میشود که او از هم کیش و هم مذهب و هم دین و یک برادر مسلمان است.
اما ما که به نام مسلمان هستیم در هر کار و در هر عمل بر ضد اسلام و بر ضد دین و بر ضد حکم خداوند خود و سنت پیامبر خود آستین بر زده ایم  و همیشه بهشت مفت و رایگان را نگرفته ایم ولی دوزخ و آتش دوزخ را با پول خود خریده ایم 
زیرا نماز که هیچ مصرف پولی ندارد و به نفع جسمی خودما هم است و به وسیله آن بهشت جاویدان خداوندی رایگان نصیب ما میشود آنرا ادعا نمیکنیم ولی شراب که مصرف زیاد پولی دارد و ضربه اقتصادی و جسمی به خود ما و هم به فامیل ما دارد به وسیله آن دوزخ سوزان خداوند را با پول خود خرید و نصیب خویش میسازیم. 
روزه که هیچ مصرف ندارد و فایده آن به جسم خود ما بیشتر است و بهشت خداوند با روزه گرفتن رایگان نصیب ما میشود آنرا نمیگیریم ولی قمار که مکمل خود، چه حتی فامیل مارا تباه میکند و آتش دوزخ نصیب ما میشود آنرا با پول خود میخریم همانطور که در اکثر امور که مصرف مالی هم در بر داشت بدعت ها را اضافه نموده بودیم به همین گونه در اکثر کارهای که هیچ مصرف ندارد و مفت و رایگان خداوند با انجام دادن آن به ما اجر و ثواب میدهد و به نفع خودما و جامعه ما تمام میشود. برعکس همان عمل نیک را که با یک سلام دادن خداوند به ما ثواب و اجر زیاد میدهد ما برعکس در عوض که به یک دوست خود اول سلام بدهیم تا صمیمیت و دوستی ما بیشتر شود در عوض با دیدن دوست بسیار صمیمی خویش اول او را چند دشنام میدهیم و میخندیم واضع تر بگویم هر قدر که با هم نزدیک تر باشیم به همانقدر دشنام های خیلی زشت و خیلی بد اخلاقی را نثارش میکنیم و او هم خوش میشود و میخندد.
ببین که تفاوت از کجا تا به کجا است:
در حالی که مفهوم حدیث شریف است که هر زمانی که امت من دشنام دادن و بوچ گوی را رواج بدهند از نظر رحمت خداوندی محروم میشوند و ما عمداً میخواهم که خود را شامل این حدیث نمایم و از نظر رحمت خداوند خودرا محروم سازیم که بدبختانه این گونه دشنام دادن ها خلاف ادب، اخلاق و خلاف دین و اسلام نه تنها در میان چند پسر بچه رواج است بلکه در میان فامیل ها رواج پیدا کرده و ما آنقدر بی ننگ و بی غیرت و بی همت شده ایم که در مقابل همه به خواهرما و به همسر ما و به مادر ما دشنام داده میشود آنهم ازطرف صمیمی ترین دوست مان و ما میخندیم و افتخار میکنیم که اینقدر صمیمیت در میان ما محکم است.
آیا بعضی از عنعنات ما بالاتر از دین ما نیست؟
این مثالها از عنعنات ما بود خیلی بجا خواهد بود اگر از تقلید های بی قید و شرط و کور کورانه خویش از کشور های غیر اسلامی نیز چند مثال بیان کنیم در مورد تقلید از کشور های غیر اسلامی یکی هم تجلیل از تاریخ 18 حوت است.
حتماً همه در ذهن تان سوال پیدا میشود که 18 حوت که هیچ کدام موضوعی نیست که تجلیل شود و تجلیل از 18 حوت را بار اول است که میشنویم.
بلی فکر شما و گفته شما درست است تجلیل از 18 حوت هیچ نیست و هیچ کس این چنین تاریخ را به یاد ندارد اما تاریخ 8 مارچ را همه میدانند که درست در روز18 حوت  مصادف است و از آن روز یعنی از روز 8 مارچ در تاریخ 18 حوت هر سال تجلیل میکنیم.
اگر هرقدر گفته شود که امروز روز 18 حوت است کسی متوجه نمیشود اما همینکه گفته شود که امروز 8 مارچ است همزمان همه میگویند که امروز روز زن است درحالی که نه در تقویم ما و نه در تاریخ ماه های ما کدام  ماهء به نام مارچ نداریم اما آنقدر کور کورانه از جهان غرب تقلید کرده ایم که با گفتن 8 مارچ در ذهن ما خطور میکند که روز زن است. در این مورد مدت ها قبل یک چند سطری بطور مقاله کوتاه نوشته بودم تحت عنوان (هشت مارچ را چرا روز زن مینامند)

بجا خواهد بود اگر ان نوشته خویش را مکمل به عنوان یک مثال  از تقلید های کور کورانه در چند سطر زیر بیان کنیم.
 از سالیان درازی به این سو در اکثر یت دوران ها و حکومت های قبلی و حکومت  فعلی هر سال تاریخ هشت مارچ را به نام روز جهانی زن نامیده و از ان روز به نام یک روز مقدس و تاریخی تجلیل به عمل میاید و گویا که هشت مارچ هر قدر پر مصرف تر و مجلل  تر تجلیل شود گویا همانقدر حقوق زن بجا شده است و مردها خواسته و ناخواسته باید به زن ها چه مادر است چه همسر است و یا اقارب و نزدیکان باید ان روز را تبریک گفته و حتی تحفه ها نیز باید بدهند ولی اگر از اکثر زنها پرسیده شود که خواهر مسلمانم این روز را چرا تجلیل میکنید و چرا به نام روز زن این روز را انتخاب کرده اید ؟ در جواب میگویند نمیدانم.
واقعا جای تاسف است.
نظر به گفته های بعضی ها که آنهم موثق و ثابت شده نیست میگویند که تقریبا پیش از صد سال قبل در امریکا یک تعداد زنها بخاطر بعضی از حقوق شخصی شان بر ضد دولت وقت قیام کردند ولی توسط حکومت همان وقت سرکوب شد و حکومت بعدی بخاطر بدنام کردن حکومت قبلی و نیک نام جلوه دادن خود در نظر مردم همان منطقه از روی سیاست همان تاریخ هشت مارچ را که آن زن ها در آن روز سرکوب شده بودندهر سال تجلیل کرده و آهسته آهسته تجلیل کردن از روز هشت مارچ شکل عمومی به خود گرفت و ما مردم افغانستان بدون کدام اگاهی به تقلید از هشت مارچ را تجلیل میکنیم. 
در آن روز محفل ها گرفته میشود مصارف هنگفتی صورت میگیرد  و از زن تقدیر میشود و فردای ان روز همه پی کار خود میروند تا سال بعدی. 
گویا حقوق زن  در همان یک روز اداشد و با آواز خوانی چند زن و دختران جوان مسلمان ما و یا با نمایش دادن چند زن و دختران بدون حجاب و بدون مراعات نمودن قوانین اسلامی، نشان میدهند که حقوق زن یعنی این آزادی زن یعنی این، یعنی هر قدر که قوانین اسلامی و حجاب اسلامی را یک زن مسلمان زیر پا کند همانقدر از او تقدیر میشود و همانقدر زن آزاد گفته میشود و دشمنان دین مبین اسلام نیز با هزار ها هزار وسایل و امکانات دست داشته خویش در تلاش این هستند که دیگر زنان مسلمان و دیندار کشور اسلامی ما را نیز از کانون گرم خانواده های شان به بازار های بی حیایی، رسوایی و بد اخلاقی بکشانند به نام حقوق زن، آزادی زن و تحت دیگر عنوان های نیک اما اهداف بد و شوم.
در حالی که ما افغانها ی مسلمان به هزار ها هزار زن مسلمان خود را در راه اسلام از دست دادیم و نه یک بار بلکه بارها مرد ها و زنها و حتی اطفال مسلمان و هموطن ما بخاطر حفظ حقوق نسل خویش و حقوق کشور و ملت و دین خویش سرکوب شده و به خاک و خون کشانیده شد اند ولی تو ای خواهر مسلمان و افغان چرا یکی از آن روز ها را به نام روز زن تجلیل نمیکنید؟ چرا روزی را که ملالی قهرمان در میدان نبرد در میوند  به ضد انگلیس ها مبارزه کرد  چرا آنروز را به نام روز زن تجلیل نمیکنید و چرا ملالی قهرمان را الگو به خود قرار نمیدهید اگر افغان و اگر ملت دوست هستید.
اگر از اسلام بگویم  و بر گردیم به 1400  سال قبل در آن زمان فامیلها تولد شدن دختر را در خانه شان شرم و ننگ میپنداشتن و دختر خود را با دست خود زنده بگور میکردند تا از بدنامی و سر خمی و شرمساری زمانه رهایی یابند در آن زمان زن آنقدر پست و مرتبه پاین داشت که حتی پدر ان دختر از شرم روی خودرا از دیگران پنهان میکرد. ولی زمانی که حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد و خداوند این آیت: 
ترجمه: وقتى که از دختران زنده به گور شده پرسان شود. ﴿8﴾ به كدام گناه كشته شد؟.
بعد از ان حقوق واقعی و عزت وحرمت و کرامت و مقام اصلی زن به او داده شد چرا ای خواهر مسلمان من انروزی که این ایت خداوندی به خاطر حفظ مقام و حرمت تو ای خواهر مسلمان نازل شد چرا انروز را به نام روز زن تجلیل نمیکنید؟ در حقیقت انروز روز زن باید باشد که تو را از زنده بگور شدن نجات داد و مقام برابری با یک مرد را  در چوکات شریعت  داد ان روز روز جهانی زن باید باشد و زن های قهرمان دین اسلام چون بی بی خدیجه بی بی عایشه و................  آنها باید یک الگو به شما زنهای مسلمان باشد نه یک زن بدکاره کافر امریکائی و نه یک روز تاریخی عیسوی. تاکی و تا چه وقت باید از عادات و رسوم غیر اسلامی دیگران تقلید کنیم در حالی که ما هر چیز داریم دین کامل داریم رسم و عنعنات اسلامی کامل داریم و خداوند هیچ کمبودی در این دین نگذاشته که ما کمبودی احساس کنیم و ناچار به رسم و عنعنات و مذاهب و ادیان دیگر رجوع کنیم و گاهی هشت مارچ را جشن بگیریم و گاهی سال نو عیسوی را جشن بگیریم. ولی این کمبود و نادانی از خود ما است که در عوض راه اسلام را پیش گیریم بر عکس چشم و گوش ما بطرف کشورهای اروپایی و امریکایی است تا ببینیم که آنها بما چی یاد میدهند تا ما همان را عمل کنیم و مهم نیست که با دین ما و با ایمان ما در تضاد باشد یا نه.
ای خواهر مسلمان ام تجلیل از هشت مارچ و بر گذاری محافل در ان روز هیچ سودی به مقام تو و عزت و حرمت تو ندارد بلکه اگر خواهان حقوق خود و عزت خویش وحرمت خویش در جامعه باشید صرف از طریق ستر و حجاب اسلامی امکان پذیر است و بس نه اینکه تا توانی سر برهنه و نیمه برهنه به بازار گردش کنید و بگوید که این است حقوق یک زن نه اینکه چسپ ترین و کوتاه ترین لباس را بتن کرده و در میان جوانان بگردی و بگوی که حقوق  زن داده شد بلکه این حقوق  زن نیست بلکه  این شیوه و طریقه خاص کفار است تا به اینطریق بتوانند زنان با حجاب و با ستر مسلمان را از دایره اسلام خارج کرده و چون بازیچه در دست گرفته و از انها لذت ببرند و دروازه های فحشاه را برایشان باز کنند ولی  نه بنام یک زن بدکاره بلکه بنام یک زن ازاد و یک زن دموکرات و یک زن کامل چنانچه ملت ما شاهید چنین چالیش ها و انجام های حقوق زن بوده و هستند.
 پس ای خواهر مسلمان بیاید بیشتر از این فریب بیگانه گان را نخورده و نگذازیم که آنها به بهانه حقوق زن ازادی زن و دموکراسی زن در میان فامیل ها و خانواده ها درز ها ایجاد کنند و دختران ساده و پاک مارا به این نام ها به فحشاه بکشانند.
ولی ما باز هم تمام فرامین دین خویش را رهنمای قرآن خویش را و گفتار و کردار پیامبر عزیز خویش را به گوشه فراموشی گذاشته و دیوانه وار مصروف تجلیل کردن از هشت مارچ هستیم. 
چرا با خود فکر نمیکنیم که 8 مارچ در کجائی قرآن و احادیث پیامبر ما است که حتما آنرا تجلیل کنیم و چرا ما باید روزی به نام 8 مارچ را تجلیل کنیم 
آیا بعضی از عنعنات و عادات ما بالاتر از دین ما نیست ؟
مثال دیگر که بسیار مهم است و بسیار بدعت ها در آن است و بسیار ضربه بزرگی به جامعه ما وارد نموده در مورد وفات نمودن  یک شخص و مرده داری است.
چنانچه که یاد اور شدیم که در محفل عروسی آنقدر سر تا با مکمل بدعت و ناروا و اعمال غیر اسلامی و غیر اخلاقی و غیر شرعی است که صرف در ان مورد میتوان یک کتاب نوشت در مورد مراسم جنازه و مراسم مرده داری هم آنقدر بدعت ها آنقدر نارواها و اعمال غیر  اسلامی و غیر شرعی است که در این مورد هم میتوان کتابی نوشت که واقعا جای شرم جای تاسف جای گریه و جای تفکر نمودن و جای بیدار شدن است.
ما و شما در هر مورد از امور زنده گی خود چه خوشی و چه در امور مرده داری باشد همه کار خویش را به طریقه که در صدر اسلام زمان خود ان حضرت بوده به همان طریقه باید پیش ببریم که به یقین بهترین طریقه مفید ترین طریقه و پاک ترین طریقه است. مرده داری و تکفین و جنازه و مراسم عزا داری همه و همه را انطور که در زمان آن حضرت عملی شده و آن حضرت حکم فرموده اند باید انجام بدهیم و هیچ گاه نه  کمتر انجام بدهیم و نه زیاتر از آن که از سنت بیرون شده به بدعت شامل نشود..
ولی ما اکثر انچیز را که آن حضرت حکم نموده اند و خودشان انگونه عمل نموده اند ما انجام نمیدهیم و انچه که منع نموده اند و امر فرموده اند که نباید انجام بدهیم آنرا انجام میدهیم.
آن حضرت فرموده اند که نزدیکان میت ضرور نیست که گریه کنند باید صبر را پیشه کنند چون این حکم الله است ولی اگر بازهم نمیتوانند اهسته گریه کنند و بس.
به سر و روی خویش مانند زمان جاهلیت نباید بزنند و روی خودرا خراش نکنند موی های خودرا نکنند اواز نه اندازند و صدای خود را بلند نکنند و حرف های کفر امیز نباید بزنند و هرکس که باشد چه پدر مادر خواهر برادر فرزند و دیگر دوستان اضافه از 3 روز بیشتر در غم و ماتم بودن اجازه نیست به هیچ کس مگر صرف زن که با مرگ شوهراش میتواند تا مدت 4 ماه و 10 روز سوگوار باشد و بس که در ان هم حکمت های زیادی خداوند کریم است.
چون در طی این 4 ماه و 10 روز که سوگوار است هیچ کس حق خواستگاری مستقیم از او را ندارد و او هم نمیتواند که تا قبل از 4 ماه و 10 روز با کسی ازدواج کند و در همین مدت اگر نطفة در رحم اش باشد در این مدت معین حتما ظاهر و اشکار میشود و اگر نطفهء هم نباشد در این مدت معین کاملا پاک میشود و هیچ جای شک و شبع باقی نمیماند که کدام نطفه در رحم زن است.
اگر چنین حکم نمیبود و زن زودتر ازدواج میکرد اگر چه نطفة در رحم نمیداشت ولی باز هم باعث پیدا شدن شک ها میشد و شوهر دومی شاید از قبولی طفل شانه خالی میکرد و هزار ها طفل بی نام و بی نشان و بی سر پرست میماندن زیرا نه فامیل شوهر اولی انرا قبول میکرد که این از اولاد ما نیست و شوهر دومی هم میگفت که این طفل از من نیست اما حکمت خداوندی چقدر درست است که  زن تا 4 ماه و 10 روز حق ازدواج را ندارد و بعد از ان اگر ازدواج میکند هیچ کسی نمیتواند بگوید که طفل از شوهر اولی او است.
چنانچه یکی از زنان صحابی پسرش فوت نمود و سه روز در غم و سوگواری اش بود و روز چهارم خینه خواست و دستان خویش را خینه نمود و گفت که من به ارایش و خینه کردن هیچ علاقه مندی ندارم ولی صرف بخاطر  اینکه از خود آن حضرت شنیده ایم که اضافه از سه روز سوگواری بر هیچ کسی اجازه نیست به جز از سوگواری یک زن که شوهرش وفات کند که آن هم 4 ماه و 10 روز است و من بخاطر که  یک سنت را بجا کنم و نشان بدهم که دیگر غمگین و سوگوار نیستم به این خاطر دستان خود را خینه نمودم یعنی بعد از 3 روز همه باید زنده گی عادی خویش را شورع کنیم ولی بیاید عمل کرد فعلی خود را با حکم الله و حبیب اش را به مقایسه بنشنیم.
وقتی که یک مریض در حال نزع باشد همه خاموش میمانند و عوض که بر ایش کلیمه شهادت را تلقین کنند همه حرف های از امور دنیا گفته میشود و یا ناله و فغان را راه می اندازند که میت بیشتر در عذاب و تکلیف میشود و بعد از وفات کردن.
آنکس که بیشتر نزدیک تر به میت است باید بیشتر و بلندتر اواز انداخته و موهای خود را بکند سرو روی خود را خراش میکنند و بار بار بیهوش میشوند که اکثر آنها از روی ریا و ساختگی و صرف بخاطر نمایش دادن است. و تا زمان بیرون کردن جنازه نباید خاموش شوند و به نوبت باید بدعت ها را مو به مو انجام بدهند نهره ها بزنند و صدقه و قربان میت میشوند.
در عوض دعا کردن نماز خواندن آهسته گریه کردن و قرآن خواندن بر عکس یک درامه مکمل را به نمایش میگذاریم تا همه بیبنند و یاد بگیرند که نتیجه این همه کار ها بجز رنج و عذاب به میت دیگر هیچ سودی ندارد و در وقت بیرون کشیدن جنازه که در بیرون هزار ها مرد در انتظار جنازه هستند باید از کنار جنازه محکم بگیریم و نهره ها بزنیم که وای پدرم را مادرم را برادرم را خواهرم را فرزندم را کجا میبرید و.... و نهره و فغان زنان نا محرم را تمام مردها نا محرم بشنوند و حتی در همان وقت شروع به گفتن حرف های کفر امیز میکنند که ای خدا یا تو چطور خدا هستی تنها ما بیچاره هارا رنج میدهی ما را چرا یتیم ساختی چرا چنین کردی مگر این طفل کوچک اش را ندیدی...... که کاملا کفر و خود را از دایره اسلام بیرون میکنند ولی مهم نیست باش که مردم خننده نکنند و نگویند که در مرگ فلانی هیچ کس اواز نه انداخت.
برای غسل دادن میت هیچ کس حاضر نمیشود پسر میت پدر میت برادر میت و اگر میت زن باشد خواهر مادر و دختر میت خود را کنار کشیده و این کار را به یک بیگانه واگذار میکنند در حالی که غسل دادن میت اولتر از همه بردوش اقارب ان است نه اینکه باید یک مرده شوی باشد که او هم مانند اجاره کار در فکر پول خود باشد در فکر جنازه دیگر باشد که از دست اش خطا نخورد و غسل درست  و یا نا درست داده مهم نیست.
در حالی که پیامبر محبوب ما چندین جنازه را با دست های مبارک خود شان غسل داده اند. پس ما از ان حضرت چی برتری داریم که از غسل دادن میت شرم میکنیم و ننگ میشماریم و یاد نداریم. برای چند امور مهم میت که غسل دادن میت. کفن پوشاندن میت جنازه خواندن میت و دفن کردن میت که کار های حتمی و فرض کفایی است هیچ کس یاد ندارد و هیچ کس پیش قدم نمیشود و کمک نمیکنند ولی به غیر از این چند امر مهم دیگر کار ها که بیشتر آنها غیر اسلامی و غیر دینی و حتی خلاف دین و اسلام است و همه بدعت است هرکس یاد دارد و هرکس نظریه ها میدهد و جرعت به عمل کردن و کمک کردن بخاطر انجام دادن ان وقت دارند و با چنان پایبندی و مهم جلوه دادن به ان عمل میکنیم  گوی که از حکم فرض هم بالاتر است.
به گونه مثال هفت جلد قرآن را با تکه کفن پیچانیده و همرای میت به سر قبر بردن که هیچ حکم شرعی ندارد دادن اسقاط در حالی که میت وصیت هم نکرده و چندین طفل یتیم از میت باقی است ولی کسی اصلا معنی اسقاط را نمیدانند در حالی که بدعت است. و یا هنوز میت از خانه به طرف قبرستان برده نشده ولی حلوا پیش از جنازه باید اماده شود. در حالی که کاملا بدعت است.

در حالی که آن حضرت هیچگاه این کار ها را نه انجام داده اند و نه امر فرموده اند حتی آن حضرت بعضی اوقات نماز های سنت و نفل را عمدا ترک میکردند تا مبادا مردم به آن سنت و نفل مانند فرض پایبند شوند و همیشه به آن عمل کنند ولی ما بدعت ها را بالاتر از سنت و فرض آنجام میدهیم و اگر یکی از این بدعت ها ترک شود همه مردم فورا یک تابه به نام این و ان را بر ان شخص زده و حتی او را کافر میگویند.
آیا شما کدام جنازه را  دیده اید که اسقاط نداشته است و یا حلوا پیش جنازه نداشته است و یا نهره ها و یا گریه ها و دیگر کار های بدعت در ان نبوده باشد و یا روز سه و شب جمعه گی و روز چهل نداشته است ؟ هیچگاه چرا زیرا این کار ها همه عمل بدعت است و خلاف همین دین ما است اما شیطان انقدر ما را غافل نموده که به همین کار های غلط و ناروا خویش بیشتر از فرض و سنت پابندی و توجه داریم. مراسم فاتحه خوانی روز سوم که اکثرا در مساجد گرفته میشود اکثر دوستان حتمی خود را به مسجد میرسانند با تمام مشکلات از راه دور باید حاضر شوند تمام کار های خود را باید گذاشته باید حاضر شویم ولی نه بخاطر خشنودی روح متوفا نه بخاطر شنیدن ایات چند از قرآن و در ثواب شامل شدن بلکه بخاطر اینکه خودرا به چشم دوستان و اقارب نزدیک متوفا نشان بدهیم که بعدا از ما گله مند بناشد که چرا در فاتحه نیامدی و باز او هم در روز غم و روز فاتحه اقارب نزدیک ما هم تمام کار خود را گذاشته و باید در فاتحه حاضر شود که باز سرم بلند شود.

همه روز در گناه باشم و شـــــب حفظ قرآن ام
مصطفی در حیرت ماند به این دینی که من دارم
همـــــه قرآن به حفـــظ دارم معنی اش نمیدانم
به خــــــود شیطان ببالد به ایـن علم که من دارم
بعد از دفن جنازه همه به طرف منزل مرحوم میروند و در منزل باید برای همه مردم و اقارب غذا مکمل تهیه شده باشد.
درست مانند غذای که در محفل عروسی. همه آینها برای اقارب و بخصوص برای پولداران و ثروتمندان تهیه میشود و اگر فقیری در را بزند که خیرات بدهید  با قهر و پیشانی ترشی میگویم که برو در یک گوشه از کوچه انتظار بکش اگر از دستخورده ثروتمندان و پسمانده شان چیزی باقی ماند آنرا برایش خواهیم داد.
در حالی که مرده دار بیچاره که پول نان خشک فامیل خود را ندارد و شاید همین شخص که وفات کرده یگانه نان آور شان بوده باشد باید در همان لحظات اول تمام اقارب را دعوت کند و آمادگی غذا مکمل برای همه را بگیرد بعد حلوا پیش جنازه پول اسقاط اسپند بعد از جنازه. و یا گذاشتن سنگ در منزل و در بستر خواب شخص مرده. دادن انگشتر طلا و یک جوره لباس نو برای مرده شوی. دادن هفت جوره لباس زنانه هفت بسته تار و سوزن هفت انگشتانه و هفت شانه به دیگران.مدت سه روز به تمام اقارب غذای مکمل دادن. بعدا مدت چهل روز در هر روز پنجشنبه تمام اقارب باید جمع شوند و چندین نوع غذا برایشان تهیه شود که ثواب دارد و در روز چهل ام که آن هم از طرف چند شخص بزرگ فامیل از روی تعداد پسران و دختران متوفا تعین میشود که نمیدانم این فورمول ریاضی را از کجا و چطور پیدا کرده اند تعین میشود که نظر به تعداد پسر ها باید این قدر روز و نظر به تعداد دختران باید اینقدر روز کمتر و یا زیادتر باید روز چهل گرفته شود و در ان روز  نسبت به دیگر روز ها کرده بیشتر باید مصرف کند چون  ( هلاک ) مرده خوانده میشود.
که اصلا هیچ جنبه دینی نداشته و خلاف حکم خداوند و سنت پیامبر است و در روز چهل که ( هلاک ) مرده خوانده میشود یعنی چه؟ در روز هلاک یک کاسه حلوا را نزد یک ریش سفید یا بزرگ قوم میگذاریم و او انگشت شهادت خود را در حلوا داخل کرده و چهل بار سوره ( الهاک تکاثر ) را میخواند و بعدا همه به این باور میشوند که حالا هلاک مرده خوانده شد و مرده در قبر آرام شد در حالیکه کس که چهل بار سوره را خوانده اصلاً معنی آنرا نمیداند که این ایت در چی مورد نازل شده و چی معنی میدهد. 
آیا این کار را پیامبر ماکرده است ؟ نه 

خــواجه میگویــد که عبادت میکند      بی خبر زه اینکه خود را لعنت میکند

این رواج غلط و خلاف دین اسلام انقدر نزد مردم مهم و حتمی است که اصلاً امکان ندارد که ترک شود یعنی در روز چهل اگر کسی روز چهل را یعنی (پلو خوری. مهمانوازی. میله. و گیر و گرفت. زود شو زود یک غوری برنج بیاور. سبزی نیست. چپس بیاور پیپسی کم شده. میوه بیاور.........) اگر نکند گناه بزرگی انجام داده و مرده بیچاره نارام میباشد و همه مردم او را تحنه ها میدهند در حالیکه در روز چهل اگر هزار نفر را دعوت کرده باشیم به غیر از چند نفر ریش سفیدان و چند نفر قاری که از مسجد آمده اند که قرآن بخوانند بقیه اکثرا مصروف سگرت کشیدن مصروف غیبت کردن هستند و یا دسته دسته شده در مورد کار و بار روز و سیاست روز و غیره موضوعات بی مورد گفت و گو دارند و می گویند و میخندند و شوخی میکنند و در انتظار پلو خوردن هستند و بس. 
ای کاش بدعت ها در مراسم مرده داری در اینجا ختم میشد بلکه بازهم بعد از چهل روز با انجام دادن آینقدر بدعت ها و کار های خلاف دین و با وجود اینکه بلاخره در روز چهل هلاک مرده هم بخیر خوانده شد و گویا که مرده در قبر آرام شد بازهم چندین بدعت های دیگر نیز در پیشرو است.
مثالاً: بعد از روز چهل تا یکسال هر روز خوشی که در جریان یکسال است چون عید رمضان عید قربان و غیره در هر  روز خوشی همه به خانه همان مرده دار که هنوز سال اش پوره نشده رفته و خوشی شانرا به غم تبدیل میکنند  و زمانی که سال شد بازهم محفل سال بری است و درست مانند مصرف یک محفل عروسی مصرف نمودن است ختم یعنی درست مانند ختم روز چهل (پلو خوردن میهمانداری هم چشمی قصه ها و خندیدن ها) است.
آیا در دین مبین اسلام همین کارها است و یا ما خود به جان خود ظلم میکنیم و هم ضربه بزرگ اقتصادی به خود و پییکر جامعه فقیر خود میزنیم و هم خود را نا دانسته از دایره اسلام بیرون میسازیم. 



آیا بعضی از عنعنات و عادات ما بالاتر از دین ما نیست؟
 بردن میوه بالای قبر بعد از روز چهل و در سر قبر خوردن ان بعدا در هر عید و برات و دیگر روزها خوشی همه اولا به خانه انها رفته و بنام فاتحه زخم شان را تازه کرده و خوشی شان را به غم بدل نمایند.
دین اسلام که بی شک دین پاک مکمل و راحت و آسوده گی است پس اینها در کجای قرآن و حدیث پیامبر ذکر شده است ؟ که ما بالاتر از فرض به انها عمل میکنیم پس میبینیم که راه ما و عمل ما تا راه اسلام چقدر فاصله دارد و ما بسوی ترکستان روان هستیم. اکثرا این شیوه های غلط و این طریقه های نا درست از طریق بعضی از افراد  بی علم به خاطر منفعت شخصی خویش و با گفتن اینکه ثواب دارد پایه گذاری شده است. ولی ما باید صرف و صرف به قرآن پاک و احادیث پیامبر بزرگوار مان حضرت محمد رجوع کرده و مطالعه دقیق نمایم.
و بیبینیم که به کدام راه باید برویم و به این رسم و عنعنات غلط خویش که خود ما شامل دین و اسلام کرده ایم خاتمه داده و اضافه از این به خویش ظلم را روا نداریم.
ای برادر مسلمان اگر در محفل عروسی فعلا نمیتوانیم مصارف را کم کنیم و بدعت ها را جلوگیری کنیم اقلا در قدم اول در محفل مرده داری خود که غم دار هستیم مصارف آنرا کم کنیم بدعت ها را کم کنیم و اقتصاد خود را ضربه نزنیم زیرا ضربه زدن به اقتصاد خود ضربه زدن به اقتصاد جامعه اسلامی ما است اقلا در وقت غم داری خود همچشمی. رقابت  و نمایش های باطل و غلط را کنار گذاشته و پیروی درست از حکم الله و سنت پیامبر خود را در مورد مرده داری کنیم، آیا همین است نتیجه جان فدایی های پیامبر بزرگوار ما که بخاطر رسیدن دین پاک به ما بار ها سنگ را در شکم مبارک شان بسته میکردند  از گرسنگی و در رسانیدن دین یک لحظه غفلت نمیکردند و ما اینگونه غافلانه برای بد نام ساختن دین پاک خداوندی دست و آستین بر زده ایم. چقدر  زیبا  گفته اند که
 دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.
این گفتار در شرایط کنونی جامعه ما بسیار مطابقت دارد زیرا میبینیم که کفار که دشمن دین ما هستند با تمام کوشش شان انقدر به دین ما ضربه وارد ساخته نمیتوانند نسبت به ان چیز های که خود ما به دست خود دین خود را ضربه میزنیم.
زیرا در شرایط کنونی هر مسلمان که بخاطر دین اسلام بخاطر ادای فریضه دینی خود با قدمی با درهمی با قلمی یا سخنی کوشش  کند که مردم جامعه را بیدار بسازند و مرم مسلمان را از غرق شدن در گرداب تقلید کور کورانه و بدعت ها نجات بدهند همین جامعه که همه مسلمان هستیم در کوشش  اصلاح خود نمیشویم در کوشش  این نمی شویم که این برادر ما آیا واقعا به نفع ما و مطابق به قرآن و سنت میگوید و باید به عمل کردن ان کوشش  کنیم  برعکس فورا با تاپه های مختلف چون (این وهابی شده این پنج پیره شده این یهودی شده این کافر شده و این..... ) بدنام ساخته و نه تنها مانع خدمت کردن او وما نع بیدار شدن و متوجه شدن مردم میشوند بلکه مردم بی خبر را بر ضد  او تحریک میکنند 
و یا به یک نکته دیگر نیز اشاره میکنیم که در این اواخر بر علاوه اینکه تا حال در پهلوی اصول و فرامین دین مبین اسلام از رسوم و عنعنات غلط قومی و گذشته های خویش عمل میکردیم حالا چشم و گوشمان متوجه رسوم و عنعنات غربی ها متوجه شده و هر آنچه غربی های کافر انجام میدهند همان کار را بدون درک کردن ان بدون دانستن اینکه به یک مسلمان جایز است یا نه و بدون اینکه بیبینیم که با محیط و شرایط زنده گی اسلامی ما موافق است یا نه بدون کمی و کاستی آنرا عمل میکنیم و به ان افتخار میکنیم و به دیگران فخر میفروشیم. و غربی ها نیز با تمام امکانات و با شرایط که برایشان مساعد شده چنان تهاجم فرهنگی را آغاز نموده اند که این تهاجم به مراتب خطرناک تر از تهاجم نظامی است و تمام مردم مسلمان ما را غرق تماشاه برنامه های بد اخلاقی و بی حیایی در چینل های تلویزیون ساخته اند، در حالیکه در کشور های خودشان بیش از 2 و یا 3 چینل رسمی ندارند ولی در کشور بیچاره ما عمدا بیش از 56 چینل  تلویزیونی و بیش از 100 دستگاه رادیو فعالیت دارد و اکثر چینل ها مصروف یاد دادن کار های ناشایسته بی حیائی بوده و به دختر و پسر جوان مسلمان ما یاد میدهد که چگونه با یکدیگر در عوض ازدواج قانونی و اسلامی روابط نا مشروع داشته باشند. و ما هم از روی نادانی و بی عقلی و جهالت میگویم که سریال ها اموزیشی است در حالیکه سریال های تلویزیون ها مانند حکایت پند امیز زیر است که  شخصی طوطی خرید و به خانه آورد پسرش به او حرف های زشت و دشنام ها را یاد میداد روزی پدرش متوجه شد و گفت که پسرم این چه حرف ها است که به طوطی یاد میدهی در عوض باید حرف های خوب و مفید را یاد بدهی پسر در جواب گفت که من این حرف ها را برایش یاد میدهم که بداند که این حرف ها بد است و نباید بگوید.
این تلویزیون ها با این سریالهای آموزی شان به جوانان پاک دامن ما به جوانان با حیا ما و مومن ما که هیچ گونه دروغ چال و فریب و بی حیایی و دیگر کار های بد خلاقی را اصلان نمیدانند و به انها توسط سریالها می آموزاند و یاد میدهد که چگونه با یک پسر و یا با یک دختر پاک دامن دیگر ارتباط نا مشروعی پیدا کنندویا چگونه از خانه فرار کنند و چگونه کار های دیگر بد اخلاقی را انجام بدهند و در اخیر هم میگویند این سریالها برای این است که ما این کار های خراب و بد اخلاقی را انجام ندهیم  
در حالیکه ما غافل هستیم با گفتن اینکه سریال ها آموزشی هستند چنان غرق شده ایم که هر روز خبر میشویم که دختری از خانهء فرار کرده زنی از خانه فرار کرده پسری تجاوز جنسی نموده و غیره و زندانها لبریز شده است ولی همه مسلمانان غرق دیدن همین سریال های اموزشی هستند پس منتظر یک انفجار قوی تر انرا در بین فامیل خود داشته باشیم. بجا است که بگویم ای برادر اگر به زن به خواهر و به دختر و به کانون گرم اسلامی خانوادگی خود علاقه مند هستید این تلویزیون را از خانه ات بیرون کن  در غیر آن بسیار زود همین تلویزیون ابرو و عزت  همسر و خواهر و دختر تورا از خانه ات بیرون نموده و به هزار ها بی ابروهی تورا سر دچار خواهد کرد اگر درست عقل کنید و دشمن اصلی ابرو و عزت ات را بشناس. 
در اخیر یاد آور میشویم که ای برادران مسلمان بیاید در هر امور از زنده گی خویش اول به قرآن و سنت پیامبر گرامی چنگ بزنیم و به آن عمل کنیم و رضایت خداوند منان و پیامبر او محمد را حاصل کنیم و هم زنده گی خود را بشکل درست و انسانی برابر کنیم.
بگذار جاهلان و بی خبر از دین بالای ما حرف های بزنند و طعنه ها بدهند و یا تاپه های گوناگون بالای ما بگذارند ولی ما به غیر از طریقهء سنت نه از آن کمتر عمل کنیم و نه زیادتر که خشنودی الله و حبیب اش در ان است و به یقین کامیابی دنیا و اخرت را در بر دارد.
به قلم
محمد احسان مهیا





my 2 book





علت و انگيزه نوشتن اين كتاب در چي بود؟ از دير زماني در هر مجلس كه با دوستان به صحبت مينشستم و به سخنان شان  گوش ميــدادم، متــوجه ميشدم كه تمــام صحبت ها  در هر مجلس سياست موضوع داغ روز بوده و غير از حرف هاي بي ارزش و بي مورد كه جز ضياع وقت ديگر كدام فايده نداشــته در بر ميگــيرفت. هـر شخـص دانسته و نادانسـته؛ با سـواد و بــي سواد؛ ثروتمند و فقير در هـــر گونه؛ محفل. چــه محفل عــروسي يا در محفل ختم؛ در خـوشي و غم، در هر جا همين صحبت ها بود و بس.
  ولي در بعضي از محافل متوجه ميشدم كه بعضي از افراد اين گونه بحث ها را آهسته آهسته به موضوع دين و اسلام ميكشاندند. و تمـام رنج هاي فعلـي، مشكلات روز و عقـب ماندگــي روزگار را به دين ارتباط ميداند.  وتنــي چندي از هوا داران شان با آنها هم نظر شده و ديگران خاموشي را اختيار مينمودند. و آنقدر دراين  مورد پيش ميرفتند تا همه سخنان شان را تصـديق نموده و محافل به پايان ميرسيد.
من از اين امر سخت اندوهگين ميشدم ولي چون دانش و فهم ديني من به آن درجه نبود كه با آنها  مقابله كنم از سوي ديگر به احتـــرام بزرگ سالى وجايــگاه اجتـماعــي شان وخامـــوش بودن ديگربزرگان، استادان و عالمان هم در امــور دين وهم در ديگر علوم-  باعث ميشد كه بنده نيز خاموش باشم و جز جنگيدن با درون خود ديگر چارة نداشتم با خود فكر كردم و خواستم علت و دليل موجوديت اين گونه افراد را در جامعه كه روز به روز به شمار آنها افزوده ميشود ريشه يابي نمايم.
با امكانات كم و مصروفيت هاي زياد به لطف خداوند متعال به اين نتيجه رسيدم كه در پهلوي هزار ها هزار دلايل ديگر يكي هم مطالعه هاي منفي و خواندن كتاب هاي حرام پيش از خواندن كتابهاي حلال ميباشد و زماني كه زنده گي شماري از آنها را به بررسي قرار دادم ديدم كه از كودكي از راه دين  از رفتن به مسجد از آموختن قاعده بغدادي و از آموختن قرآن و حديث به دور بوده و بر عكس از همان آوان جواني در پي آموختن موضوعات داغ روز موضوعات سياسي ويا  سهيم بودن در حلقه هاي سياسي و مصروف ياد كردن مرام نامه هاي احزاب سياسي بوده و بيشتر كتاب هاي ماويستي،(چپي نويسنده گان طرزديد كمونستي) كتاب گاندي، كتاب لينن و... . را بار بار خوانده و بخشهاي از آنهارا ياد نموده و از آنها در مجالس استفاده ميكردند و همين گونه در چنين حالت رشد نموده جوان شده و به پيري رسيده اند و اكنون در هر مجلس كه اين چنين اشخاص رشته سخن را به دست ميگيرند همه به احترام بزرگ سالى و ريش سفيدي شان به آنها گوش ميدهند و آنها هم از اين احترام استفادء سوه نموده و گويا كه صرف آنها ميداند و بس! و همه گفته هايش درست است كه همه خاموش اند. چنان ميدان جنگ و تعرض بر ضد دين و اسلام را داغ ميسازند كه حتي مستقيم به دين و اسلام و پيروان عاليقدر دين مبين اسلام تاخت وتاز نموده و خاموش بودن ديگران را ثبوتي به ادعاي گفتار خويش ميپندارند.
سرانجام اين رنج و غـم و اندوه درونـي من از نوك قلـم نا چيزم فرياد برآورد و بر چند برگ به گونه مقـاله اي تحت عنوان(كتاب ها هم حلال وهم حرام دارند) به رشته تحرير در آمد.
اكثر دوستان با خواندن اين نبشته بنده را تشويق نمودند و حتي شماري متوجه اشتباهاي خود هم شدند و بنده شاهد مؤثر بودن اين نبشته در چندين مجلس بودم. ولي اين نبشته كه در چند صفحه محدود بود با كوشش وتلاش فراوان صرف در دسترس بعضى از دوستان قرار گرفت و از دايره دوستان نزديك من و چند دوست كه از طريق انترنيت و ايميل به آنها رسيد بيرون نرفت. و همين طور مدت زمان زيادي به فراموشي سپرده شد. ولـي چندي پيش يكـي از دوستان خيلي عـزيزو محترم استاد محب الله كه خيلي به ايشان احترام و اخلاص دارم و همچنان بنده را در بخش تفسير قرآن كريم درس ميدهد با خواندن اين مقاله دست داشته آنرا خيلي پسند كرد و بنده را تشويق نمود تا اين نبشته را اندكي گسـترده تر ساخته و به گونه يك رساله و يا  كتاب در بياورم تا همه افراد جامعــه كه علاقه به مطالعـه كتابهاي ديني دارند از آن استفاده نمايند و به توفيق خداوند متعــال باشد اين چند ســطر نا چــيز بنده سبب رضامندي حضرت تعالى قرار گرفته واين بنده عاصي و پر از گناه را توفيق عمل نيك عطـا فـرموده و مورد مغـفــرت خويش قرار دهد. 
كتاب:
مغز و ذهن  يك كودك، مانند يك ورق سفيد است؛ هر چيز را كه در آن نوشته شود براي هميشه در  آن باقي ميماند و يا مانند يك CD سفيد است هرچيز يكه درآن ثبت گردد، براي هميشه در آن باقي ميماند. فكر و ذهن انسان نيز همانند آن است  تا سن بلوغ هر چيزيكه به آن آموختانده شود و هر آن چيزي را كه او مطالعه كند  مفكوره همان دانش و همان فهم در ذهن و فكرش براي هميشه ميماند و هر لحظه يي كه بخواهد كاري كند و يا در مورد چيزي سخن گويد نظر به فهم و مفكوره شخصي خويش صحبت مينمايد. 
پس به اين خاطر خواندن كتاب هاي ديني و اسلامي براي هر فرد مسلمان در گام نخست امر مهم و فرضي است و هر مسلمان بايد اولتر كتاب قرآنكريم را درست و دقيق بخواند و بعدآ در مورد دين و پيامبر خود و كتاب پيامبر و سنت آن آگاهـي حاصل نمايد تا كتاب  خود و پيامبر خود را گونه كامل بشناسد و بعداً ميتواند كه ديگر دين ها، آئين ها و زندگينامه اشخاص مشهور اديان ديگر را و مفكوره هاي دانشمندان و سياستمداران غير مسلم را مطالعه نمايد. اگر يك مسلمان پيش از خواندن و فهميدن قرآن كريم و قبل از شناخت كامل پيامبر خود و خواندن زندگيـنامه پيامبر و اصحاب كرام كتابهاي چون زندگينامه  گاندي، لينين، ماركس...  و يا كتاب چون كتاب آياتي شيطاني را ميخواند بايد بداند كه خواندن اين گونه كتابها برايش حرام است. حرام يعني اجازه نيست. يعني كار نادرست و اشتباه بزرگ است. يعني جفا به خود است، و خود را به گمراهي سوق دادن است.  
دين مبين اسلام ديني است كه در هر مورد و هر چيز و براي هر دوره از زنده گي  انسانها داراي احكام برابر به شرايط زمان و مكان اجتماعي، اقتصادي را دارا ميباشد.  
و هيچ چيز نيست كه در چار چوكات دين مبين اسلام داراي حد و اندازه نباشد . از پيدايش انسان تامرگ او از كار انسان تا خواب او از گفتار انسان تا كردار او از نيت انسان تا عمل او از خوراك انسان تا پوشاك او از تعليم انسان تا تعلم او. براي هر قدم اينها رهنما ميباشد و انسان را به سوي فلاح و رستگاري سوق داده و از غرق شدن در گردآب گناه و بدبختيها نگهميدارد و دين مبين اسلام به جز احكام الهي هيچ قانون ديگر را كه در تضاد با قرآن باشد  قبول ندارد.  
چنانچه در زمان حضرت محمد يك شخصي نزد آن حضرت آمد و گفت: يا رسول الله! من به تو ايمان مي آورم و به خداوند متعال ايمان مي آورم  و تمام احكام الهي را از دل و جان قبول ميدارم ولي يك شرط دارم كه من در گذشته ها قسم ياد كرده ام كه تا مرگ از گوشت شتر استفاده نكنم و گوشت شتر را براي خود حرام قرار داده ام ميخواهم در اسلام هم گوشت شتر براي من حرام باشد يعني صرف يك حلال خداوندي را براي خود حرام مي ساخت. حضرت محمد قبول نكردند.
زيرا؛ زماني كه انسان در دين مبين اسلام شامل شد بايد تمام قوانين و احكام الهــي را از دل و جان قبول كند و هيچ عمل و رواج را كه در زمان جاهليت به آن پايبند بود در اسلام به آن عمل ننموده بلكه از آنها دوري كند و دين مبين اسلام هيچ قيد و شرط را در داخل دين نمي پذيرد و انسان در دين اسلام كاملاً داخل شود نه اين كه دين را به ميل و سليقه خود در وجود خوش داخل كند و هر حكمي را كه خوشش  آمد به آن عمل كند و هر حكم كه  با سليقه اش ساز گار نبود به آن عمل نكند.
در زمان حضرت محمد اصحاب كرام آنچنان به قـرآن پايبند بودند زماني كه يك آيت نازل ميشد كوشش ميكردند كه آنرا حفظ نموده و همزمان در زنده گي خود عملي مينمودند. چنانچه يك مشرك از يك صحابي در مورد قرآن پرسيد كه كتاب  شما قرآنكريم چگونه كتابي است؟ او در پاسخ صحابي ديگر را نشان داد كه قرآن اين گونه است. مشرك ميگويد: كه من از كتاب تان پرسش ميكنم و تو شخص را نشان ميدهي؟  صحابي در جواب ميگويد: كه هر آن چيزيرا كه خداوند در كتاب خود حكم نموده در وجود اين صحابي عملاً ديده ميتواني. يعني تمام زنده گي وي مطابق به قانون و حكم قرآن كريم است. 
پس دين مبين اســلام كاملــترين دين؛ كاملترين قانون، كاملترين علم و دانش براي تمام انسانهاي روي زمين از ابتداي اسلام تا به قيامت بوده و ميباشد. الهذا ضرورتي به ديگر قانونها و مقرره ها پيدا نميشود.
چنانچــه خداوند متعال ميـفرمايد:[ذٰلِكَ الْكِتٰبُ لَا رَيْبَۛۖۚ فِيْهِۛۚ هُدًى لِّلْمُتَّقِيْنَ] (اين است همان كتابي كه قبلاً بشارت آن در ديگر كتاب هاي آسماني(تورات– زبور– انجيل) داده شده بود و هيچ شك و ترديدى در آن نيست).
پس وقتي كه خداوند كتابش را تصديق نموده و بگويد كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست آن كتاب مقدس ترين و كاملترين كتاب است.
كتاب خداوند چنان بحري از علوم است كه از هر آيت آن ميتوان هزار ها معني و مفهوم استخراج كرد. 
 قرآن كريم، در مورد علم طبابت، ساينس و تمام علـوم بحث نموده و آگاهيهاي لازم داده؛ اما به شكل مجمل و بسيار فشرده و خلص. اين جا پرسش پيدا ميشود كه چرا هر موضوع در قرآن به گونه فشرده و مجمل بيان شده؟ در جواب بايد گفت: كه در اين يك حكمت خداوندي است كه حضرت محمد نه از روي اجتهاد خويش از وحي الهي هيچ گونه تفسيري از آيات بيان ننموده است زيرا اگر بعضي از اين آيات را نظر به زمان و محيط، فهم و دانش آن زمان تفسير ميكردند پس با گذشت زمان و با پيشرفت هاي علم و دانش آن تفسيرخاصيت و ارزش خود را از دست داده و براي سده هاي بعدي غير قابل قبول مي بود و اگر نظر به فهم و دانش نسل ها و قرنهاي بعدي مانند عصر كنوني تفسير ميكـردند پس فهـم و درك آن براي افـراد پيرامونش در محيط و شرايط آن زمان دشوار و غير ممكن بود.
به همين دليل تفسير آيت به سطع فهم و درك خاص هر عصر مؤكول شده است. و هركس كه بخواهد درهر آيتي از قرآن مجيد پژوهش نموده نتيجـه سالها تحقيـق و سالهــا مطالعــه او را خــداوند متعال در چند سطر كوتاه در كــتابش به دسترس مسلمانان قـرار داده است در صورت كه ما مسلمانان در عوض كه در پي كتابهاي غير اسلامي براييم بايد اول كتابهاي ديني خود را با دقت و غور كامل مطالعه كنيم كه بحري از علوم است ولـي با تأسف كه ما بحر علم را گذاشته در پي قطره هاي باران سرگردان هستيم و با حاصل كردن يك قطره بسيار خوشحال ميشويم در حالي كه بحري از علم در نزد ما است اما آگاه نيستيم و قدر آن را نميدانيم.
اين گفتار براي آناني كه هميشه به بي راهه رفته اند و از دين و قرآنكريم هيچ آگاهي ندارند بسيار مشكل و غير قابل باور است بناً در اينجــا، بجا است تا چنــد نمــونه زنده از شمـاري دانشمندان غير مسلمان  كه تمام عمر خود را در مطالعه و تحقيق پيرامون امور دنيائي نموده اند و حتي به ستاره ها و ديگر سياره ها دسترسي پيدا كرده اند ولي چون به قرآن متوجه شده اند به آن زانو زده و تسليم شده اند و به دين مبين اسلام و قرآن پاك ايمان آورده اند. به گونه مثال:
در يكــي از دانشـگاهاي بسـيار مشهور اروپايـي يك پروفيسور فرانسوي، در رشته طب با بسيار غـرور و شادي به صنف داخل شده و به تمام دانشجويان ميگويد: كه من بعد از سالها پژوهش،  مطـالعـه و كوشش تمام مراحل پيدايش نوزاد را در بطن مادر از زمان آغاز نطفه تا به زمان تولد مرحله به مرحله تحقيق و نتيجه گيري نموده ام كه اين پژوهش با وسايل بسيار پيشرفته امروزي و كمپيوتر صورت گرفته است. نتيجه اين همه تحقيقات را در چند كتاب به نشر رسانيده ام و فشرده آن اين است كه اول نطفه در رحم مادر تا چهل روز به شكل نطفه ميباشد بعداً تا چهل روز به شكل لخته خون ميشود و بعداً.... در اين هنگام يكي از محصلان همان صنف كه مسلمــان و از كشور الجــزاير  بود برخاســـته و ميگويد: استاد اين تمام مراحل را در كتاب ديني ما 1400 سال پيش ذكر شده است. 
استاد با شنـيدن اين حرف تكـان ميخــورد و ميگويد: چگونه تعريف شده؟ شاگــرد آيات 12-13-14- سـوره المـؤمنـــــون  [وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِنْ سُلٰلَةٍ مِّنْ طِيْنٍۚ   ثُمَّ جَعَلْنٰهُ نُطْفَةً فِيْ قَرَارٍ مَّكِيْنٍ۪ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظٰمًا فَكَسَوْنَا الْعِظٰمَ لَحْمًاۗ ثُمَّ اَنْشَاْنٰهُ خَلْقًا اٰخَر فَتَبٰرَكَ اللّٰهُ اَحْسَنُ الْخٰلِقِيْن]
ترجمه(هر آئينه ما آدمي را از چكيده از گل آفريديم سپس او را نطفه اي ساختيم در قرارگاهـي اســتوار(رحم مادر) آنگاه نطـفه را خـون بسته اي ساختـيم و آن خون بسته را پاره گوشتي كرديــم و آن پاره گـوشت را استخــوان هـا گـردانيــــديــم و بـر آن استخــوانهــا گــوشت پوشانديم سپس اورا به آفرينشي ديگر باز آفريديم پس بزرگ است خداي يكتا كه نيكو ترين آفريننده گان است). را برايش تلاوت و ترجمه ميكند استاد با شنيدن تمام آيت به حقيقت بودن اين دين تصديق ميكند و ميگويد كه1400 سال پيش نه برق بود  نه لابـراتوار هاي مجهــز و نه كمپيوتر، هيچ چيز نبود چگونه اين تعريف دقيق و مكمل در كتاب قرآن ثبت است پس به يقين كه اين دين و اين كتاب بر حق بوده و از جانب خداوند آفريدگار بر پيغمـبر اسلام نازل شده است، ايمان مى آورد و به دين مقدس اسلام مشرف گرديده، مسلمان ميشود. 
به همين گونه در امريكاه يك موسيقي دان بسيار مشهور كه  تمام عمـر خود را در ثبت آواز هـا، شناخت آواز و تنظـيم آواز ها صرف نموده بود ودر اين رشته دكتورا داشت باز هم تحقيق بيشتر ميكند تا دريابد كه چگونه آواز مركب را كه تا حال نتوانسته ثبت كند. روزي در فكرغرق ميباشد كه يك دوست مسلمان اش او را ديده و با او هم صحبت شده و دليل فكر و انديشه او را جويا ميشود. وي ميگويد كه من تمام آواز هارا از هر گونه حيوانات را تنظيم كرده توانستم ولي آواز خر  بسيار مشكل است و من هيچ نميتوانم آنرا در كمپيوتر تنظيم كنم. دوست اش ميگويد: كه اين يك امر واضح است. دانشمند ميگويد: كه تو از كجا ميداني كه ميگوي كه يك امر واضع است؟. مسلمان ميگويد: كه پيش از1400 سال قبل، خداوند در كتاب خود مهرباني نموده ميفرمايد كه: [اِنَّ اَنْكَرَ الْاَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيْرِ] (همانا زشت ترين آواز ها، آواز  مركب«خر» است) دانشمند با شنيدن اين آيت با خود فكر ميكند كه من در اين عصر كمپيوتر با هزار ها نوع ماشينها و امكانات هنوز به اين موضوع دست رسي نيافته ام ولي در كتاب مسلمانان1400 سال پيش اين نكته را برايشان بيان كرده  همزمان به برحق بودن كتاب قرآن و دين اسلام ايمان آورده و مسلمان ميشود.
و يا مثال ديگر كه در قـرآن گفــته شده كه[وَ اِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَت] (و هنگامي كه دريا ها بر افروخته شوند) يعني آتش بگيرند.  سالها  زيادي مردم به حقيقت اين امر متوجه نشده بودند كه دريا چگونه آتش گرفته ميتواند. ولـي در اين اواخــر دانشمندان ساينس  به اين نتيجــه رسيده اند كه آب متشكل از آكسيجن و هايدروجن ميباشد كه هـردو عنصر قابل احتراق يعني قابل سوختن و آتش گرفتن است. كه اين خود يك معجزه بزرگ كتاب الهي است و مثال زنده آنرا در حادثه(سونامي) در سال 2004 همه مردم به چشم ديدند كه آب بحر بلند شده چندين كيلومتر مساحت زمين را زير آب كرد و با آب آتش هم همراه بود و بسياري از اجساد را در حالي يافتند كه در ميان آب كاملا سوخته بودند.
و يا در قسمتي از قرآن كـريم در مورد باد هاي بارور  ياد آوري شده  ولي مردم به معني اصلي آن پي نميبردند و تحقيق و توجه نميكردند ولي اكنون در عصر كمپيوتر بعد از سالها تحقيق به اين نتيجه رسيده اند كه درختان شاخه هاي مونث و مذكر  دارند و چون حركت كرده نميتوانند و مونث از مذكر دور ميباشد پس درخت مذكر يك موادي مخصوصي از خود توليد ميكند و آن را به دست باد هاي بهاري سپرده و باد ها مواد مخصوص را به شاخه هاي مونث ميرسانند و القا صورت ميگيرد.
و يك مثال ديگر كه آن را در يك سايت انترنيتي خواندم تحت عنوان(جسد فرعون باعث مسلمان شدن يك پروفيسور شد)، كه بسيار برايم جالب بود و در ضمن بسيار يك پند، عبرت و ثبوت بركامل بودن دين مبين اسلام ميباشد، مطلب از اين قرار است. 
هنگامـي كه فرانسوا ميـتـران در سال 1981ميــلادي زمام امور فرانسه را در دست گرفت از مصر تقاضا كرد، تا جسد موميائي شده فرعون براي برخي آزمايش ها و تحقيقات به فرانسه بفرستد.
هنگامـي كه هواپيــماي حامل بزرگترين طاغوت تاريخ در فرانسه به زمين نشت جسد فرعــون به مكاني با شرايط خاص در مركــز آثار فــرانسه انتقال داده شد. تا بزرگترين دانشمـندان، باستان شناسان، همراه با بهترين جراحان وكالبد شكافان فرانسه آزمايش هايي خود را روي جسد و كشف اسرار متعلق به آن شروع كنند.
رييس اين گروه تحقيق وترميم جسد يكي از بزرگترين دانشمندان فرانسه بنام پروفيسور موريس بوكاي بود.

پروفيسور موريس بوكاى



موريس بوكايي بر خلاف سايرمحققان، كه قصد ترميم جسد را داشتند او در صدد كشف راز و چگونگي مرگ  فرعون بود. 
تحقيقات پروفيسور بوكاي، همچنان ادامه داشت تا اين كه ساعت هاي پاياني شب نتايج نهايي ظاهـر شد. پس از ساعت ها پژوهش بر جسد فروعون بقاياي نمكي كشف شد كه دليل بر اين بود كه او در دريا غـرق شده و مـرده است و پس از خارج كـردن جسد او از دريا براي حفظ جسد آن را موميايي كرده اند. اما مسأله اي شگفت انگيزآن وآنچه باعث تعجب بيش از حد پروفيسور بوكاي شده بود اين مسله بود كه چگونه اين جسد سالم تر از ساير اجساد باقي مانده در حالي كه اين جسد از دريا بيرون كشيده شده است. 
پروفيسور موريس بوكاي، در حال آماده كردن گزارش نهايي در مورد كشف جديد(مرگ فرعون بوسيله غرق شدن در دريا و موميايي جسد او بلافاصله پس از بيرون شدن از دريا) بود كه يكي از حضار در گوشش ياد آور شد كه براي انتشار نتيجه تحقيق عجله نكند چرا كه نتيجه تحقيق كاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است. 
ولي موريس بوكاي، به شدت اين خبر را رد كرده و آن را بعيد از حقيقت دانست. او بر اين عقيده بود كه رسيدن به چنين نتيجه ي بزرگ ممكن نيست مگر با پيشرفت علم و با استفاده از امكانات دقيق و پيشرفته كمپيوتري، در جواب او يكـي از حضار بيان كـرد كه قرآني كه مسلمانان به آن ايمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جسد  او بعد از مرگ را خبر داده است. 
حيرت و سر درگمي پروفيسور دو چنـدان شد و از خـود پرسش نمود كه چگونه اين امر ممكـن است با توجـه به اينكه اين موميايي در سال 1898 ميلادي كشف شده است در حالي كه قـرآن مسلمانان قبل از 1400 سال نازل شده است!
چگونه با عقل جور در مي آيد در حالي كه نه عرب و نه هيچ انسان ديگري از موميايي شدن فرعون توسط مصريان قديم آگاهي نداشته و زمان زيادي از كشف اين مسأله نمي گذرد؟
موريس بوكاي تمام شب به جسد موميايي شده نگاه ميكرد و در مورد سخن دوستش فكر مي كرد كه چگونه قرآن كتاب مسلمانان در مورد نجات جسد بعد از غرق شدن سخن مي گويد در حالي كه كتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال كردن موسي سخن ميگويد اما از  نجات جسد هيچ سخني بميان نمي آورد و با خود مي گفت آياي امكان دارد اين موميايي همان فرعوني باشد كه موسي را دنبال ميكرد؟ او در همان شب تورات و انجيل را بررسي كرد اما هيچ ذكري از نجات جسد فرعون به ميان نيامده بود پس از اتمام تحقيق و ترميم جسد فرعون آن را به مصر باز گرداندند ولي روان موريس بوكاي آرام نگرفت تا اين كه تصميم گرفت به كشور هاي اسلامي سفر كند تا از صحت خبر در مورد ذكر نجات جسد فرعون توسط قرآن كريم اطمينان حاصل نمايد. 
 يكـي از مسلمانان قـرآن را باز كـرد و اين آيه را براي او تـلاوت نمود: 
[فَالْيَوْمَ نُنَجِّيْكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُوْنَ لِمَنْ خَلْفَكَ اٰيَةً وَ اِنَّ كَثِيْرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ اٰيٰتِنَا لَغٰفِلُوْنَ] {يونس آيه: 19}
(ما امروز پيــكرت را (از آب) نجــات مي دهيــم تا عبرت آيندگان شوي و همانا بسياري از مردم از آيتهاي ما بي خبر ند). 

اين آيه او را بسيار تحت تاثير قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صداي بلند فرياد زد. 
«من به اسلام داخل شدم و به اين قرآن ايمان آوردم ».
موريس بوكاي، با تغييرات بسياري در فكر و انديشه و آيين به فرانسه باز گشت و دهها سال در مورد تطابق حقايق علمي كشف شده در عصر جديد با آيه هاي قرآن تحقيق كرد و حتي يك مورد از آيات قرآن را نيافت كه با حقايق ثابت علمي تناقض داشته باشد. 
اين چنـد مثال بيانگـر آن است كه كشور هاي پيشرفـته كه تمام امكانات و وسايل پژوهشي در دسترس آنها است بعد از سالها تحقيق وكوشش به يك نتيجه بسيار مهم و جديد دست مي يابند كه برايشان بسيار با ارزش و مهم و يك كشف جديد ميباشد اما وقتي به قرآن كريم رجوع ميكنند مي بينندكه نتيجه همان تحقيقات چندين ساله شان در چند سطر خلص در قرآن عظيم الشان بيان شده است واين است كه  در مقابل قرآن كريم به زانو در مي آيند. اما بخاطرگمراه شدن و سنگ بودن دلهايشان چنانچه خداوند متعال ميفرمايد[خَتَمَ اللّٰهُ عَلٰى قُلُوْبِهِمْ وَ عَلٰى سَمْعِهِمْ ...]  بازهم از قبول نمودن قرآن و دين مبين اسلام سرباز زده و آنرا پنهان ميكـنند و كوشش  مينمايند كه ديگران و بخصوص مسمانان را مانند خود از راه حق دور ساخته و مصروف زندگي چند روزه دنيا بسازند.
بعد از كتاب خداوند متعال كه قرآن كريم است؛ احاديث و سنت پيامبر با ارزش و داراي مقام والا ميباشد كه همه گفتار حضرت محمد است در حقيقت شرح، تشريح، تعريف و واضع كننده كلام الهي است و هر حديث دريائي از علم و فهم و دانش است هر قدر كه در مورد گفتار آن حضرت  غــور، فكــر و تحقيق شود باز هـم به نقطه پاياني نميرسيم و خود به خود نزديكي پيدا مينمايـد و راجع ميشود به يكي از آيات قرآن مجيد. كه انسانها در هر زمان، در هـر وقت و در هر عصر كلام مجيد را به زبان خود به وقت و زمان خود و به فهم خود تحقيق نموده اند هر آيت از كتاب پاك در زمان خودشان مطابقت داشته و تا قيامت هيچ  وقت كهنه گي ندارد و نقطه انجام ندارد.
چنانچه حضرت محمد در حجـة الـوداع زماني كه آخرين بار مراسم حج را ادا ميكردند تمام مردم را جمع نموده و حكم خداوند را برايشان ارشاد فرمودند كه[اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِيْ وَ رَضِيْتُ لَكُمُ الْاِسْلَامَ دِيْنًا] (يعني امروز دين شما را برايتان به كمال رسانيدم و نعمت خويش را بر شما تما م كردم و اسلام را دين شما پسنديدم). {المائده آيه: 3}
 و آن حضرت گفتند كه براي شما دو چيز را گذاشته ام تا زماني كه به اين دو چنگ بزنيد هرگز گمراه نميشويد. كه يكي كتاب الله است و دوم سنت پيامبر.
بعد از آن حضرت تمام اصحاب كرام در هر لحــظه از لحظات زنده گي شان اول به كتاب قرآن و احـكام الهي  رجوع ميكردند و بعدا به سنت پيامبر مراجعه مينودند و تمام مشكلات شان را از همين دو كتاب حل ميكردند و همين دو كتاب بود كه اصحاب كرام را به راه پيشرفت، ترقي، نام و نشان آبرومند، عزت، قدرت، پادشاهي، كاميابي فردي و اجتماعي سوق نموده بود و تا قرنهاي متمادي فتوحات و پيشرفت هاي چشمگـيري نصيب مسلمانان و جهان اسلام گرديده بود، و هيچ گاه نياز به ديگر كتابها و قوانين پيدا نميشد، ويقيناً قرآن هدايت كننده انسانها در هر عصر و زمان است.
اما بعد از قرنهاي متمادي بر اثر غفلت بعضي از مسلمانان و پيروي بيجاي آنها از ديگر ملت هاي غير اسلامي مردم مسلمانان از خيــرو بركات، نور و روشنائي كتاب الهــي و احاديث نبوي محروم گرديده در تاريكي هاي تقليد و پيروي از خرافات ديگر ملت ها غرق شده و نور هدايت را گذاشته به سوي چاه بدبختي رهسپار شدند.
همين كجروي ها و غفلت هاي نادانسته آهسته، آهسته اهل اسلام را از فهم قرآن و حديث دور ساخته و همزمان با دست بكار شدن دشمنان ديرينه اسلام كه سالها و قرنها در انتظار چنين فرصت بودند دست بكار شده در لباسهاي گوناگون نزديك شده و در پهلوي هزار ها هزار پلان ها، برنامه ها و مقاصد شوم  شان يكي از اهداف شان دور ساختن مسلمانان از خواندن كتاب الهي و ديگر كتابهاي ديني شان بود و برعكس هزار ها نوع كتاب غير ديني را تحت عنوان هاي مختلف به دســترس مسلمانان بخصوص نسل جـوان قـرار داده تا آنها با مطالعه چنين كتابهاي پوچ و بي معني در بحر گمراهي غرق گرديده  و از راه راست دور بمانند. 
   یکی از دوستانم همیشه میگفت که همان طور در هر چیز حلال و حرام وجود دارد و قوانین خود را دارد، در خواندن کتاب نيز هم حلال و حرام وجود دارد.
آن زمان مفهوم اصلی آن را درک کرده نمیتوانستم و با خود میگفتم که کتاب خواندن چگونه حرام بوده میتواند بلکه دانشمندان گفته اند که هر کتاب اقلا باید یکبار خوانده شود. اما اکنون گفته دوستم را تصدیق میکنم زیرا در جامعه اسلامی خود بسیار ی از اشخاص را دیده ام و شاید شما هم دیده باشید که آموزش ديده و تحصیل کرده و هر نوع کتاب را خوانده و از تاریخ تا فلسفه وغیره را میدانند و در مورد بسیار از اشخاص مشهور چون  لنین، گاندی)، ماهو، تارچر و یا سلمان رشدی. و دیگر دانشمندان معروف جهان آگاهي کامل با تاریخ، محل تولد، تاریخ وفات و محل آنرا در حافظه دارند و با زبانهايي مختلف تسلط کامل دارند، امااز قرآن کریم هيچ نميدانند و حتی معنی کلمه طيبه را هم نمي فهمند  و از مفهوم دین و اسلام اصلاً چیزی نشنیده و در مورد  پیامبربزرگوار اسلام هیچ معلومات ندارد ونمیداند که او چي زماني تولدشده وچي جان فدایي هاي کرده و حديث اين کتاب ناب و مؤثر كه ناجی به تمام عالم بشریت است بجا گذاشته و چي زماني وفات کرده است.
   آيا معقول خواهد بود مسلمانى را كه تمام عمر خود را زیر بیرق اسلام و تحت نام اسلام سپری کرده ولی هیچ گاه به مسجد نرفته باشد و از قرآن و اسلام چیزی را نداند وخود ش نخواهد که بداند ولی همان شخص به قیمت جان خود کتاب آیات شیطانی(اثر سلمان رشدی) را خریده و به خانه آورده و آنرا با بسیار دقت مطالعه نمايد و یا کتاب مأویستی را و یا کتاب لنین، گاندی و غیره را با بسیار دلچسپی و افتخار مطالعه کرده باشد و در اکثر مجالس به نام یک مسلمان صحبت کند ولی بیشتر و زشتتر از یک کافر به دین اسلام توهین و اهانت کند چون مطالعه منفی و فهم منفی او همین را برایش اجازه میدهد.
آیا صحبت با چنین شخصی و پیروی کردن از او یا هم فکر شدن با او کار درست خواهد بود او را چگونه مسلمان نامید و چگونه به گفتار او گوش داد. اگر در صحبت با ایشان بنشنید در چند دقیقه چنـدین گفـتار گاندی را یاد آور میشود که دانشمـند بزرگ جهـان گاندی... در این مورد چنین گفته است و یا انقــلابـی بزرگ توده ها چنین گفته و یا فلان شخص تا سرحد مرگ از مبارزه و از راه سیاست خود بر نگشت و حتی گاه گاه خود را نزدیک به کفر ساخته و حرف های خارج از اسلام و کفر آمیز بزند.
شاعری چه زیبا گفته است:
گوهر ذاتی هر کس زه کلامش پیداست
از صدا فهــم شود شیـشه اگر مو دارد
بیایيد با هم فکر کنیم که چرا  روز به روز بر شمار هم چنین اشخاص در جامعه اســلامی ما افزوده میشود!؟ یکــی از عــوامل آن خواندن کتاب های حرام است. برای روشنی بیشتر در این مورد لازم است چند مثال خارج از موضوع ارائه نمایم: 
1- حکم نماز خواندن چنین است: که؛ اگـر عمداً پاک نباشید و وضو نکنید هر قدر نمار بخوانید نماز تان بر علاوه که قبول نمیشود و ثواب ندارد بلکه خود را گنهکار نیز میسازید.
2- اگر از شیرينی باب؛ یک شیرينی بسیار خراب و با کیفیت پایین را همیشه بخورید و عسل را هیچ وقت نخورده باشید فکر میکنید که شیرین ترین  شیرينی همین شیرينی که در دسترس تان است میباشد و از آن کــرده شیرینـتر چیــزی وجود ندارد چون هیـچ گاه مزه عسل را نچشیده اید؛ در قسمت خواندن کتاب، هم همینطور است. 
  اگر صرف کتاب زندگی نامه گاندی را مطالعه کنید ولی در مورد زنده گــی نامه پیامبر بزرگ اســلام، اصحاب كــرام و بزرگان دین خود هیچ معلومات نداشته باشید خود به خود گاندی را مرد بسیار پاک و عاری از تمام نواقص دانسته و اورا عالم تر نسبت به تمام مردم دنیا و حتی نسبت به پیامبر خودت میدانید و او را رهنما و پیامبر خود قرار میدهید زیرا قبل از خواندن کتاب سیرت النبی و یا دیگـر کتابهای دینی که در آن در مورد پیامبر و دین خودت معلومات داده شده اول تر شما کتاب زندگی نامه یک فرد غیر اسلامی را خواندید. و همین عمل به ظاهر کوچک تان؛ شما را یک گام از راه اسـلام و راه دین دور ساخته و زمینه كدورت و نفرت پیداکردن را در مقابل دین اسلام مهیا میسازد و دلچسپی تان در خواندن همچنین کتاب و یا حرام تر از آن چون کتاب آیات شیطانی را در قلب تان بیشتر میسازد. در حالی که تمام شهکار های گاندی و تمام گفتار های گاندی و امثال او در مقابل گفتار های حضرت محمد چون پر کاهی است و همه گفتار آنها تقلید از بعضی گفتار های پیامبر اسلام میباشد. ولی افسوس که ما کتاب حرام را قبل از کتاب حلال به خوانش گرفته ایم. در اینجا است که حرام بودن خواندن هم چنین کتابها قبل از این که در مورد دین خود چیزی بدانید ثابت میشود. 
این جمله کـدام حکــم شرعـی نخــواهد داشت ولـی نظریه شخصی خود را خواسته ام بیان کنم که نمونه های اين چنین اشخاص را در اطراف و ماحول خود دیده ام. 
و یا اکثر مسلمانان که در کشور های اروپايی زنده گی میکنند در هرجا و به زبانهای گوناگون تعریف و تمجید از دیگر ادیان را میخوانند و در مکاتب عمدا در مورد دیگر ادیان تبلیغ زیاد صورت میگیرد و جوانان ما نا خود آگاه  به همان راه کشانیده میشوند چون از دین و آئین خود هیچ آگاهی ندارند و برایشان از دین مبین اسلام حتی یک کلمه هم یاد آور نمیشود بر عکس تخریب هم شده و همین نخواندن کتاب های دینی و ندانستن از دین و شريعت محمد باعث میشود که جوانان ما که در محیط غیر اسلامی رشد کرده اند از گفتن این که من مسلمان هستم احساس شرم میکنند. چون محیط زیست و محیط تدریسی آنها دیگر ادیان را برایش تشریح کرده و او میداند که حضرت مسیح چگونه زندگی کرد چی کتابی را به ارمغان آورد و پیروان او چگونه کارهای نیک انجام میدهند اما هیچ گاه در مورد حضرت محمد به او چیزی گفته نشده و خودش هم کوشش  نکرده تا در مورد پیامبر و دین خودش کتابی را بخواند و کمی معلومات حاصل کند. 
همچنين اشخاص روز به روز به تعداد شان در محيط و جامعه ما بيشتر شده ميرود. بيايد باهم فكر كنيم كه چرا چنـين است و علت آن چيست؟ و راه حل آن كدام است؟
علت آن در پهلوي هزار ها هزار علت يكي هم محيط تدريسي غير اسلامي در كشور اسلامي است. 
به گونه نمونه در طي چند دهه اخير در مكاتب ساعتهايي آموزش ديني در يك هفته صرف يك ساعت درسي آن هم روز پنج شنبه و ساعت اخير درسي تعين شده بود كه روز آخر هفته و ساعت اخير درسي است و هيچ شاگردي حوصله و توان برداشت را ندارد و خسته است و در انتظار زنگ رخصتي است و هيچ به درس و موضوع دين توجه نكنند و استاد مضمون ديني يكي از عقب ترين وكم تجربه ترين استادان و اكثرا خلاف مضمون را تعين ميكردند(يعني به استاد سپورت و يا استاد فزيك  مضمون علوم ديني داده ميشد) تا به اين گونه خود به خود بي اهميت بودن و بي ارزش بودن علوم ديني را ظاهر ميكردند تا شاگردان از اين كتاب حياتي چيزي برداشت كرده نتوانند و در روز امتحان هم ساده ترين امتحان كه هيچ كس به آن پابندي نداشت و حتي كسي آن را جز مضمون امتحان حساب نميكرد علوم ديني بود كه همه را رايگان نمره كاميابي ميداند حتي امكان داشت كه يك شاگرد در مضمون سپورت ناكام بماند ولي در علــوم ديني رايــگان كامياب ميشد. اما برعكـس بيشتر اوقات و ساعات درسي را مضـامين چون جغرافيه، ساينس، تاريخ كشور هاي غير اسلامي، زمين شناسي از ديدگاه افراد غير مسلم و نظريه هاي نادرست و افكار اشخاص غير مسلمان در مورد زمين، آسمان، ستاره ها، هوا وغيره آموزش زبانها هاي غربــي و غيره در بر ميگرفت كه اين خود يكي از برنامه وپلان هاي شوم دشمنان اسلام بود.
همين امر باعث ميشد كه اطفال از آغاز به خواندن كتابهاي غير اسلامي زيادتر متوجه شده و از دين خود و از پيامبر خود و از معني اصلي و مقصد دين اسلام بي خبر بمانند و همه شان متوجه آموختن ديگر مضامين و بخصوص مصروف آموختن لسان هاي خارجي  شوند. 
به همين شكل از كودكستان اين نوع تدريس شروع شده بعداً مكتب ابتدييه، ليسه بعداً پوهنتون و سر انجام دوكتورا حاصل ميكنند ولي از دين خود چيزي را نميدانند و خود به خود به مقابل دين خود به مقاومت و مبارزه بر ميخيزند چون آموزشهاي غير ديني شان به آنها اين اجازه را ميدهد كه دين و آيين پدران خود را آيين كهنه فكري بگويند و فـرد مسلمان و برابر با حكم الله و سنت رسول الله را عقب مانده و كهنه فكر بگويد.
اين گونه فهميده ها و دانشمندان كه ظاهر و باطن شان برابر و مطابق با غربي ها است تمام درس و تحصيل را به اين خاطر نكرده اند كه يك علم و دانش را ياد گرفته تا مردم مسلمان و ملت خود را خاص براي رضاي خداوند كمك كنند؛ بلكه داكتر شده اند به اين نيت كه تمام مصارف 7 ساله تحصيل را بايد در ظرف يكسال پيدا كنند و يا انجنير شده اند به اين نيت كه تمام مصارف دوران تحصيل را در مدت زماني ازمردم پيدا كند و بس. 
اين گونه افراد در جامعه ما بسيار ديده ميشود اگر در پاي صحبت با ايشان بنشنيد در يك لحظه چند بار از شهكار هاي اشخاص غير مسلمان ياد ميكنند و خط مش زنده گي آنها را خط مشي زنده گي خود قرار داده اند كه همان مطالعه منفي شان و مطالعه از كتابهاي كه برايشان حرام بوده باعث شده كه انها در ظاهر مسلمان بمانند اما در سخن گفتن و عمل كردن شان بيشتر از كافران به دين اسلام توهين كنند. 
و علتي كه چگونه اين افراد روز به روز بيشتر ميشوند اين است كه هر فرد بعد از شناخت خود و بعد از با سواد شدن و بعد از توان خواندن و نوشتن را پيدا كردن بازهم به سوي  راه هاي غير اسلامي در تلاش هستند و در كوشش  بهتر ساختن امور و اسباب زندگي دنيائي خود شده كه هيچ وقت كامل و پوره هم نميشود و در پي احزاب بي بنياد و مفكوره هاي نا درست چون مفكوره، ماركس، گاندي، لينن، تارچر... .
و ديگر مفكوره هاي غير اسلامي كه حتي به خود صاحب مفكوره و ملت آن كشور مفـيد تـمام نشده و با روي سـياه از دنيا رفته اند اما بازهم جـوانان ما در پـي راه آنها رفته و از راه دين و اسـلام فاصله ميگيرند. 
یک نکته دیگر را هم باید یاد آور شد که اکنون که عصر کمپیوتر است و تمام علم ها و تمام چیز ها در کمپیوتر ها جا داده شده و از طریق انترنیت تمام علم و دانش روی زمین را میتوان حاصل کرد و مطالعه کرد و یا به دیگر دوستان در هر گوشه از جهان همزمان فرستاد و  و یا میتوانید که سایت های شخصی بسازید و در آن معلومات شخصی خود را به تمام جهانیان به نمایش بگذارید اما باز هم باید گفت که در استفاده از کمپیوتر و انترنیت نیز راه حلال و حرام دارد. 
اگر سایت های اسلامی و یا آموزشی را باز کرده و مطالعه کنید هم مفید است و هم موثر تمام میشود و هم ثواب بزرگ نزد خداوند متعال دارد ولی اگر سایت های غیر اسلامی و یا غیر اخلاقی و انحرافی را باز کرده و مورد استفاده قرار دهید باید گفت که بر علاوه که فایده ندارد بلکه داخل گناه بزرگ میشوید و از راه راست و کـامیابـی شما را منحرف مي سازد و آنهایي که وقت گرانبهای خود را مصروف سایت های غیر اسلامی و غیر اخلاقی ساخته اند بر علاوه که خود شان چیزی درست و مفید یاد نمیگیرند بلکه با زحمات شب و روزی خود باعث میشوند که دیگر جوانان مؤمن خود را نیز از راه راست و از راه اسلام و از راه انسانیت خارج ساخته و مانند خود آنها را نیز به گودال نیستی و بدبختی دنیائی و اخروی بکشانند. زیرا آنهايی که با ساختن چَت روم های غیر اخلاقی و یا با ساختن سایت های غیر اسلامی و حتی کفر آمیز و کاملاً آزاد فکر میکنند که یک کار خوب میکنند باید بدانند که این کار هایشان نیز حرام است و تمام زحمات شان جز آتش جهنم کدام مزد دیگر ندارد. 
پس بیایيد در گام نخست در مورد دین مبین اسلام، در مورد قرآن پاک، در مورد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمد و در مورد زنده گینامه آن حضرت، در مورد اصحاب كرام و جان فدایي هایي آنها و در مورد قانون پاک قرآن مطالعه دقیق و همه جانبه نمایيم و برای کسب این معلومات باید کمی کوشش و تلاش از خود نشان بدهیم و باید هر لحظه در جستجو باشیم و وقتی که معلومات ما در مورد دین خود ما کمی زیاد شد آنگاه خواندن تمام کتابها برای ما حلال میباشد و آنگاه میتوانیم که دیگر کتابها را نیز بخوانیم زیرا آنگاه گفتار هر شخص و هر دانشمند را که بخوانید حتماً، حتماً و صد در صد نمونه هاي آن و حتی بهتر از آن در گفتار و کردار پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد موجود بوده و حتما در کتاب های سنت پیامبر درج است که تو آنرا قبلا مطالعه کرده اید آنگاه است که هر قدر کتاب های غیر اسلامی را بخوانید بر علاوه که دین و عقیده اسلامی تانرا ضعیف نمیکند بلکه خود به خود باطل بودن آن کتاب و ناقص بودن ان گفتار برایتان ثابت و آشکار میشود و ایمان و عقیده شما را در مورد کامل بودن دین خودت و پیامبر خودت بیشتر از پیش ميسازد. 



با اظهار سپاس از شما كه اين رساله كـوچك بنده را مطالعــه نموديد.
بنده به دلايل مختلف از آغاز جواني از كشور عزيزم افغانستان دور بودم  ولي باز هم به لطف خداوند متعال در هر جا و در هر محيط باز هم كم كم مطالعه ديني داشتم و با دوباره آمدنم به وطن  به نوشتن بعضي از مقاله پرداختم كه در سايت هاي اسـلامي و بعضي از روزنامه هاي شهـر كابل نشــر ميشد. اين اولين كتاب بنده است كه به توفيق خداوند به چاپ ميرسد چنانچه در سر آغاز ياد آور شدم  بنده با تمام كم دانشي ام و كمي و كاستي هايم بازهم جسارت نموده و دست به نوشتن اين رساله زده ام.
بزرگي چنين ميگويد: 
من نميتوانم كه كتاب مانند مثنوي بنويسم
ولـــي به انــدازه خـــــودم مينويسم
من هم اين عنوان را سر مشق قرار داده و به توفيق خداوند چنين اقدام را نمودم و از خداوند كريم تمنا دارم تا بمن توفيق مطالعه بيشتر قرآن كريـم و حديث نبوي و ديگـر كتابهاي دينـي را اعطا نمايد تا در آينده با امكانات بهتر و جامع تر بنويسم و به خدمت بر ادران و خواهران مسلمانم قرار بگيرم.
از شما دوستان عزيز تمنا دارم تا اگر در نبشته من هر غلطي چه در املا آن چه در سند آن و يا در مورد مؤثق نبودن بعضي از ياد آوري ها آن و ديگـر موارد كه شما متوجه ميشويد لطــف نموده در عوض انگشت انتقاد دست همكاري را بسوي بنده دراز كرده و به بزرگي تان بنده را متوجه آن اشتباه ساخته تا در آينده آن را اصلاح نمايم.
همچـنان از محــترم اسـتاد محـمد زبــير(ابراهيمى) كه در حصه تصحيح، ديزاين و در حصه چاپ اين رساله بطـور مستــقيم كمــك و همــكاري نمــوده و زحمـات زيادي را متحمل گرديده اند، اظهار سپاس مينمايم و در عـوض زحمات شان ازخداوند متعال ميخواهم برايشان اجر عظيم اعطا فرمايند. 
بااحترام
محتاج دعاى شما
محمد احسان « مهيا»